سلام دوستان و همراهان گرامی . وقت بخیر .
نوشته امروز ، باز هم از داستانها و خاطرات زندگی مایکل جکسونه . داستانی که اون رو هنرمندی به نام Tom Bahler روایت میکنه . ممنون میشم مثل همیشه همراهی بفرمایید .
Thomas Lee Bähler ، متولد اول ژوئن 1943 میلادی ، ترانه سرا ، نویسنده ، تهیه کننده و تنظیم کننده موسیقی امریکاییست . مردی که در طول دوران فعالیت هنریش ، با طیف وسیعی از هنرمندان بزرگ نظیر Temptations, Barbara Streisand, Elvis Presley , Smokey Robinsonو کلی از آرتیستهای بنام دیگه همکاری داشته است . هرچند که به اعتراف صریح او هیچیک از این افتخارات در زندگیش جایگزین افتخار ملاقات و همکاری با مایکل جکسون نوجوان در اوایل دهه 1970 میلادی نخواهد شد .
تام اینگونه اولین ملاقاتش با مایکل جکسون را تشریح میکند :
او خونگرم ، اجتماعی و در عین حال به شدت درونگرا بود . او بی شک آتشی که در عمق وجودش شعله میکشید را از همان سنین به خوبی احساس میکرد .
تام و برادرش جان در سال 1972 در موتاون کار میکردند . اونها وظایف مختلف و متعددی رو بر عهده داشتند اما شاید یکی از به یاد موندنی ترین این فعالیتها همکاری با گروه جکسون 5 به عنوان بک وکالیست بود . تام از اون روزها اینطوری یاد میکنه و میگه :
یادمه روزها کارمون رو راس ساعت 4:30 بعد از ظهر آغاز میکردیم . بچه ها مستقیم با لیموزین از مدرسه به استودیو میومدند و کار شروع میشد . این یک تجربه بسیار گرانبها برای ما به حساب میومد ؛ یک فصل شگفت انگیز در زندگی من و جان . خاطرات من با مایکل جکسون حقیقتاً غیر قابل قیمت گذاری هستند .
تام اشاره میکنه و میگه :
سخته از بین این همه خاطره از مایکل جکسون بخوام یکیش رو به عنوان فراموش نشدنی ترین خاطرم از او عنوان کنم . یادم میاد چون کوچکترین و کم سن و سال ترین فرد تیم بود ، همه بهش دستور میدادند و امر و نهی میکردند ؛ اینکه کدوم طرف بایسته ، چطوری پشت میکروفون قرار بگیره و چطوری بخونه و چطوری حرکت کنه ! گاهی اونقدر فشار و استرس بهش وارد میکردند که کلاً کلافه میشد و در حالیکه اشک توی چشمهاش حلقه میزد میرفت تنهایی جلوی پیانوی گوشه استودیو که معمولاً استیوی واندر از اون زیاد استفاده میکرد می ایستاد و آهسته شروع به خوندن میکرد . تو اون لحظات با بهت بهش نگاه میکردم و به خودم میگفتم : آخه یه بچه به این کوچیکی چطور یه همچین روح بزرگی داره ؟ این واقعاً خارق العادست !
در سالهای بعد جدایی مایکل جکسون از موتاون ، تام به واسطه ارتباط تنگاتنگش با دنیای موسیقی گهگاهی دورادور با جکسونها و مایکل مواجه میشد اما شاید بشه پیوند دوباره و نزدیک این دو نفر رو مربوط به سال 1978 و پروژه The Wiz دونست که تام در نقش تنظیم کننده آهنگهای فیلم ایفای نقش میکرد . در خلال همین دوران بود که رابطه هنری افسانه ای مایکل جکسون و کویینسی جونز شکل گرفت .
تام ادعا میکنه و میگه در همون سالهای 1977 ، 1978 میلادی بود که بر اساس یک تراژدی عاطفی واقعی تو زندگیش ، شعری رو با عنوان She's Out Of My Life سرود . او در این مورد توضیح میده و میگه :
و در همون لحظه بود که : WoW ! نمیدونم با چه سرعتی خودم رو به خونه رسوندم و تنها در عرض 13 دقیقه این شعر رو نوشتم !
فرق جکسون با خواننده های دیگه این بود که او ، عمق و مغز این شعر رو با همه وجودش احساس میکرد . وقتی مایکل اولین بار متن این شعر رو خوند در یک کلمه ویران شد ! محاله تا وقتی که زنده ام خاطره روز ضبط این آهنگ رو تو استودیو همراه با کویینسی و دیگر اعضای تیم ضبط آلبوم Off The Wall از یاد ببرم .
باورش مشکله اما مایکل جکسون در انتهای هر بار ضبط این آهنگ غرق در اشک میشد و صدای گریش کل فضای استودیو رو در بر میگرفت ! با اینکه کویینسی 12 بار مجبورش کرد که به خاطر خراب کردن انتهای آهنگ اونو از نو ضبط کنه ولی نتیجه هر دور خراب تر و گریه مایکل در انتهای هر برداشت ، شدید تر از دفعه قبل میگردید ! شاید کمتر کسی این رو بدونه که نسخه ای که در نهایت تو آلبوم قرار گرفت ، همون نخستین برداشت آهنگ بود چرا که میشد اون رو قابل قبول تر از سایر اجراها بحساب آورد ! مایکل جکسون درست هنگامی که به آخرین جمله آهنگ و گفتن عبارت She's Out Of My Life میرسید چنان احساساتی میشد که از نو گریه اش میگرفت و بلافاصله خودش خوندن رو قطع میکرد و با صدای گرفته و گریانش از همه عوامل صحنه عذرخواهی مینمود . تلاشهای کویینسی و من و سایر افراد برای آروم کردن مایکل جکسون کاملاً بی تاثیر بود و او درست شبیه به یک کودک بی قرار گریه میکرد . در حالیکه تیم ، فرصتی رو برای استراحت و تجدید روحیه برای جکسون فراهم کرده بود به سمتش رفتم و ازش پرسیدم که حالش خوبه یا نه و مایکل در حالیکه هنوز چشمهاش از شدت گریستن قرمز بود با بغض بهم گفت : هی مرد ؛ ببخش که اینطوری شعرت رو به گند کشیدم ! و من در حالیکه سعی میکردم آرومش کنم بهش گفتم : چی میگی ؟ تو بیشتر از همه دنیا عمق مفهوم اونو درک کردی ...
در طول سالهای بعد از اون ماجرا ، ارتباط کاری و حرفه ای ما به قوت خودش باقی موند . هروقت مایکل میخواست اثر خارق العاده ای تولید کنه یه جورایی به من یا جان خبر میداد و از نظرهای ما هم به عنوان تنظیم کننده استفاده میکرد . او همیشه با تواضع به توصیه های ما توجه میکرد و هیچگاه غرور ناشی از بزرگترین هنرمند عالم بودن ، باعث بروز رفتارهای متکبرانه از سمت او با ما نشد . او یک خواننده فوق العاده بود .
تام در ادامه خاطراتش از مایکل جکسون عنوان میکنه و میگه :
حقیقتاً یادم نمیاد در دوران موتاون تو ساخت چند تا آهنگ با مایکل جکسون همکاری داشتم اما تا دلتون بخواد خاطرات قشنگ و بامزه از او تو ذهنم باقی مونده . درسته همه اون آهنگها رو با اسم به خاطر نمیارم اما مطمئن هستم اگه هر آهنگی که مربوط به اون دوران باشه رو بشنوم ، بی درنگ اون رو به یاد بیارم . هرچند یکی از اون آهنگها هست که جایگاه ویژه ای توی ذهنم داره : آهنگ Rockin’ Robin ! یادمه برای درآوردن برداشت نهایی و قابل قبول ، خیلی تو خوندن آهنگ کمکش کردم . سالهای سال بعد روزی من و جان تو نورلند مهمون مایکل جکسون بودیم . از قبل هماهنگ کرده بودیم که وقتی مایکل برای خوش آمد گویی به ما وارد سالن اصلی میشه ، یه کم دستش بندازیم و بهش بخندیم ! کمی بعد مایکل وارد شد و با لبخند ما رو در آغوش کشید . من و جان که دو طرف مایکل ایستاده بودیم ناگهان و بی مقدمه دستهامون رو دور گردن مایک انداختیم و با صدای بلند شروع به خوندن و رقصیدن کردیم : Tweedly-deedly-dee. Tweedly-deedly-dee!!!!
( ترجیع بند اصلی آهنگ Rockin’ Robin )
مایکل یک لحظه با بهت به این صحنه مضحک و عجیب نگریست و سپس در حالیکه یقین دارم همه چیز رو عین همون روز اول به خاطر آورده بود ، دستش رو روی دهانش قرار داد و با صدای بلند قهقهه زد و از ما قدردانی نمود .
تام در جواب به این پرسش که مایکل جکسون رو چطور به خاطر میاره جواب میده :
مایکل جکسون مردی بود که با قلب تنهای غمگینش همیشه سعی میکرد در جمع به اطرافیانش خوش بگذره . او همیشه سعی در شاد کردن و خوشحالی انسانهای جهان داشت . حضور روح درخشانش تا ابد در گوشه و کنار این عالم احساس خواهد شد ....
* خاطره اشکهای زلال ویرانگر و خنده های زیبای زندگی بخشش تا ابد جاودانه باد ...
تا بعد ...
Stay Tuned
! Let's Danceسلام به همگی ...
تصمیم گرفتم از این به بعد در کنار مقالات مفصل و تحلیلی اصلی وبلاگ ، گهگاهی به فراخور اوضاع و احوال و دلتنگیهام ، مطالبی بسیار کوتاه اما عمیق و به یاد موندنی از زندگی و خاطرات مایکل جکسون کبیر رو با شما تو همین وبلاگ قسمت کنم . این جنس مطالب اغلب موضوعاتی بودند که همیشه ترجیح میدادم تو پستهای کوتاه و دم دستی فیس بوکم ازشون استفاده کنم و وبلاگ رو عمدتاً مکانی جهت آنالیز و تحلیل مطالب عمیق تر به حساب میاوردم اما از اونجا که برام ثابت شده اغلب دوستان توانایی یا علاقه ای جهت استفاده از این شبکه عظیم اجتماعی ندارند ، اینه که تصمیم گرفتم برای اینکه در حق این عزیزان هم تبعیضی صورت نگیره اون تیپ مطالب رو هم گهگاهی تو همین خونه با مخاطبینم قسمت کنم .
با این توضیحات اولین قسمت از میان پرده های وبلاگ پادشاه جاودان رو تقدیم شما یاران همیشگی میکنم . امیدوارم از دیدنش لذت ببرید .
متن نامه مایکل جکسون کبیر در واپسین دقایق شنبه 22 فوریه 1992 میلادی در هتل 5 ستاره Dorchester لندن ، خطاب به طرفدارانش که با عشق در کنار هتل محل اقامت او آواز میخواندند ! مایک ، خسته و کوفته پس از یک سفر تفریحی ، کاری 4 روزه و فشرده در واپسین دقایق نیمه شب این نامه رو نوشت و از پنجره هتل برای طرفدارها به پایین پرتاب کرد ...
مایکل جکسون تو این نامه نوشته بود :
من
مجبورم دیگه بگیرم بخوابم آخه فردا صبح زود باید با هواپیما به امریکا
برگردم . همتون رو ستایش میکنم و عاشق تک تکتونم ! مایکل جکسون .
بعد از خوندن نامه ، صدای غریو شادی طرفداران برای قدردانی از مایکل جکسون کبیر در یک آن به هوا برخاست و درست آنی بعد ، آوازخوانی آنها کاملاً قطع گردید و مایکل تونست در آرامش به خواب شیرینی فرو بره ...
این معنی یک احساس و عشق جادویی و کامل و زیبا و دو طرفه بود که خاطراتش تا انتهای عمر جهان با زمین و زمینیان همراه خواهد بود :
افسانه عشق مایکل جکسون و ارتش یاران وفادارش ...
مایکل جکسون ، 22 فوریه 1992 میلادی با نوشته ای در پشت دست راستش :
Apple Head !!
تا بعد ...
Stay Tuned
! Let's Dance