مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( داستان Shirley ... )

اسم من Shirley Anders Brown هستش و من قصد دارم در این نوشته ، خاطراتی از میزان تاثیرگذاری مایکل جکسون بر روی کودکان و نوجوانان رو برای شما روایت کنم ؛ خاطراتی که محصول سالها تدریس در مدرسه در طول فعالیت حرفه ای و شغلی منه ...


یادم میاد سال 1970 بود و من تازه سال اولی بود که به عنوان یک معلم در مدرسه تدریس می کردم . من در اون زمان وقتی که می دیدم پسرها در زمین بازی چطور به صورت دسته جمعی شروع به خوندن و همسرایی با آهنگ A-B-C کرده و تظاهر می کردند که مایکل جکسون کوچولو هستند به شدت شگفت زده می شدم . بیش از 10 سال بعد و در سال 1983 ، تماشای گروه دیگری از پسران جوان که آهنگ Beat It رو خونده و سعی در تقلید رقص مونواک مایکل جکسون می کردند ، مجدداً برای من سحرآمیز و جادویی به نظر میومد .

مجدداً 10 سال گذشت و حال سال 1993 از راه رسیده بود . به خاطر دارم یک روز قرار بود از کلاس درسی بازدید به عمل بیارم . یادم میاد اون روز معلم کلاس به شاگردانش حجم انبوهی از مجلات رو داده بود تا بچه ها در بین اونها بررسی کرده و عکس های جالب رو از داخل اونها استخراج کنند . بچه ها خیلی به این کار علاقمند نبودند تا اینکه یکی از دانش آموزها نسخه شماره ژوئن مجله Life رو بیرون کشید و فریاد زد : " اوووو ... مایکل جکسون ! "


ناگهان و در یک چشم بر هم زدن همه دانش آموزان دور اون دختر دانش آموز حلقه زده و یکی دیگر از بچه ها اضافه کرد : " نگاه کنید ، مایکل جکسون در زندگی واقعیش ! "
در اون تصویر مایکل جکسون لباسهای معمولیش رو بر تن کرده و در کنار حیواناتش در نورلند نشسته بود . من دقیقاً درک میکردم که منظور اون دانش آموز از جمله ای که گفت چه بود . برای همین پاسخ دادم و گفتم : " بله ، این تصویری از مایکل جکسون در زندگی روزمره و عادی اونه "
و درست در همین لحظه ، صدایی از گوشه کلاس به گوشم رسید که درست به تقلید از امضای مایکل جکسون می گفت :

Hee-Hee ! در همون روز از سال 1993 بود که من برای نخستین بار در عمرم متوجه عمق میزان تاثیری که مایکل جکسون بر روی کودکان ما ، موسیقی ما و فرهنگ عام داشت شدم .



من اکنون سالهاست که به خوبی دریافته ام کودکان تا چه اندازه و چگونه علنی و آشکارا به مایکل جکسون عشق می ورزند ؛ اینکه آنها زمانی که صحبتی از مایکل جکسون به میان می آید ، تصویری از او نمایش داده می شود یا قطعه ای از موسیقی او پخش می گردد ، چگونه با عشق و احترام تمام متوجه نام او می گردند . اونها خیلی خوب میدونند که او چطور برای همه کودکان جهان ارزش قائل بود و چگونه صدای همه کودکان بی صدای جهان گشت . حتی یه وقتایی با چشمهای خودم شاهد بودم و می دیدم که کودکان خردسال ، چطور مایکل جکسون را یک شخصیت افسانه ای نظیر پیترپن ، لاک پشتهای نینجا یا رنجرهای فضایی تجسم می کردند . شاید تازه در حول و حوش 5 سالگی بود که اونها تازه متوجه می شدند که مایکل جکسون هم یک شخصیت واقعی بود که می خورد ، می خوابید و احساساتی همانند سایر انسانهای جهان را در زندگی شخصی خود تجربه می کرد .

یادمه وقتی در سال 1985 ، آهنگ We Are The World رو برای نخستین بار شنیدم ، اونقدر تحت تاثیرش قرار گرفتم که حتی می خواستم بچه های مدرسه خودمون یه جورایی ، بخش هایی از اون رو به عنوان تلاشی جهت فعالیت های انسان دوستانه به اجرا در بیارند . من همه توجه خودم رو بر روی این موضوع قرار دادم تا اینکه سرانجام من و بچه ها در کنار همدیگه به ایده تبدیل اون آهنگ به عنوان سرود نجات و رهایی کشور اتیوپی دست یافتیم . خوشبختانه همه کودکان مدرسه ما که در رده سنی 4 سال تا 12 سال بودند در این پروژه مشارکت نمودند . به خاطر درگیری مایکل جکسون در تهیه آهنگ We Are The World و پروژه USA for Africa ، ناگهان حس کمک به دیگران در سراسر جهان به عنوان حرکتی جذاب در کانون توجه همگان قرار گرفت . بچه های مدرسه از اینکه عضوی از پروژه ما بودند بسیار احساس خوشحالی می کردند . ما همچنین از اینکه داوطلبانی بیابیم که در این امر به ما ملحق شده و به یاری ما بشتابند ، هیچ مشکلی احساس نمی کردیم . مردم خیلی مشتاق بودند که بتونند به هر شکل و شیوه ممکن کمکی انجام بدند .
در نهایت ما برای پروژه یاری به اتیوپی در حدود 5000 دلار کمک نقدی جمع آوری نمودیم و این همه ، تنها مدیون معجزه یک آهنگ بود . این ، حقیقتاً شگفت انگیز و باور نکردنی به نظر میومد که می دیدیم یک مرد ، چگونه قادره چنین تفاوت عظیمی رو ایجاد کنه .
در روز 10 ام فوریه سال 1993 ، اپرا وینفری با مایکل جکسون در نورلند مصاحبه نمود . من به خوبی به یاد دارم که بعد از این مصاحبه چگونه به چشم خودم می دیدم که بچه ها ، چگونه به خاطر تجربه ناخوشایند دوران کودکی و غم و دردی که مایکل جکسون به خاطر بیماری پوستیش تحمل می کرد با او احساس همدردی می کردند . همچنین یادمه بچه ها چطور فکر می کردند نورلند چه مکان جادویی و دل انگیزی برای زندگیه و  از اینکه فهمیده بودند مایکل اونجا رو با کودکانی که به سختی بیمار و یا رنجور بودند به اشتراک میذاره تا چه حد راضی و خوشحال بودند . این مساله که عده ای از آدم بزرگها دائماً برای مایکل جکسون به خاطر تفاوتش با دیگران جوک سازی کرده و به او القاب زشت و توهین آمیز می دادند ، خیلی از اون کودکان رو به شدت آزار و اذیت می نمود . این تفاوت ها هیچگاه برای کودکان هیچ اهمیتی رو نداشت . شهامت و شجاعت مایکل جکسون به همون اندازه که برای کودکان الهام بخش بود ، به همون اندازه عده زیادی از بزرگسالان رو هم تحت تاثیر قرار می داد . 

یادم میاد زمانی که آهنگ Will You Be There مایکل جکسون به عنوان موسیقی فیلم Free Willy منتشر شد ، بچه ها به همون اندازه که به عشق تماشای اون نهنگ به سینما می رفتند ، به همون اندازه هم به خاطر موسیقی و ویدئوی مایکل جکسون به سمت سالن ها کشیده می شدند . من از اینکه دیدم بعدها ویدئوی اجرای مایکل جکسون بر روی نسخه خانگی این فیلم منتشر شد بسیار خوشحال بودم . به چشمان خودم شاهد بوده ام که بچه کوچولوها هر بار با دیدن اون فیلم چطور به نبوغ بی انتهای مایکل جکسون پی می بردند و او را ستایش می نمودند ؛ بچه هایی که حتی در سالهای Thriller و BAD هنوز به دنیا هم نیومده بودند ! درگیر شدن مایکل جکسون در پروژه Free Willy باعث توجه بیشتر مردم به این فیلم و در نتیجه ، توجه بیشتر مردم جهان به شرایط دشوار زندگی نهنگ های قاتل در کره زمین گردید ؛ نمونه دیگری از تاثیرات عمیقی که مایکل جکسون در این جهان بر جای نهاد .



من در تمام طول آن سالها همواره از مایکل جکسون به عنوان یک عامل انگیزه دهنده قوی در زندگی کودکان استفاده نمودم . به عنوان مثال زمانی که می خواستم بچه هایی که در مقابل انشاء نویسی از خودشون مقاومت نشون می دادند رو به نوشتن تشویق کنم ، بهشون پیشنهاد می کردم که در مورد شخصی بنویسند که دوست دارند یک روز کامل رو با او و در کنار او سپری کنند ؛ حالا میخواد هرکسی در این دنیا باشه ... زنده یا مرده ! ازشون میخواستم تا برام بنویسند چرا اون شخص رو انتخاب کرده اند و برای اینکه در نوشتن بهشون کمک کرده باشم ، انتخاب خودم رو به عنوان یک مثال بهشون اعلام می کردم . بهشون میگفتم که من دلم میخواد یک روز کامل رو در کنار مایکل جکسون سپری کنم ؛ اون هم به خاطر اوج احترام و ستایشی که نسبت به او در وجودم احساس می کنم . سپس در ادامه به اونها برخی از دلایل این احترام رو اعلام می کردم . بچه ها اغلب از شنیدن انتخاب من بهت زده و متعجب می شدند ؛ اونها فکر می کردند که من به احتمال زیاد ، باید یک آدم مرده کسل کننده رو به عنوان انتخابم مطرح کنم !!!
در سالهای اخیر ، صحبت های زیادی در خصوص نیاز به وجود یک نقش مثبت در زندگی بسیاری از کودکان سیاه پوست مطرح شده است . در عین اینکه این نیاز ، یک نیاز حقیقی و واقعیست ولی ایده اینکه ستارگان ورزشکار ، سوپراستارهای دنیای هنر و بسیاری دیگر از چهره های سرشناس و موفق بین المللی می توانند الگوی مناسبی برای این کودکان باشند ، بسیار ضعیف و شکست خورده به نظر می رسد . به نظر من یک الگوی موفق کسیست که به انسانها نشان دهد که چگونه در یک نقش خاص رفتار کرده و عمل نمایند . با این تعریف ، یک بسکتبالیست حرفه ای موفق می تواند برای کلیه بسکتبالیست های جوان و با استعداد که آرزوی دستیابی به موفقیت های بالای جهانی را دارند یک الگوی مناسب و موفق به حساب بیاید ولی با این حساب ، چنین الگویی چه تاثیری می تونه در زندگی یک کودک معمولی سیاه پوست یا سفید پوست که دنبال برقراری یک رابطه عاطفی و احساسی درونی با یک الگوی دوست داشتنی و مهربون میگرده داشته باشه ؟! انسانی که با دیدن احتیاجات سایر مردم آزرده بشه و رنج ببینه ؟ خوب اگه چنین الگویی در کار میبود ، همه کودکان میتونستند به بزرگسال هایی دوست داشتنی و مهربون و دلسوز نسبت به درد و رنج های مردم جهان بدل بشند . وای که چه دنیای شگفت انگیز و با حالی میشد ! مایکل جکسون حقیقتاً یک الگوی مناسب و موفق و یک منبع الهام بزرگ برای همه اجرا کنندگان با استعداد و جوان از همه نژادهاست که در رویای دستیابی به تنها ذره ای از مهارت و موفقیت سلطان پاپ ، روزهای عمر خود را سپری می کنند . هرچند به خاطر منحصر به فرد بودن خارق العاده مایکل جکسون ، او می تواند یک الگوی بزرگ برای همه اونهایی باشد که دلشون میخواد در مواجهه با مصائب و مشکلات زندگی از خودشون شهامت و شجاعت نشون بدند ، نسبت به مردم جهان محبت و مهربانی کنند و به سیاره ای که در اون زندگی میکنیم و همه ساکنینش احترام بگذارند . ایمان خاص مایکل جکسون به خداوند و توانایی خاص او در قدرشناسی و سپاس از ساده ترین مظاهر قدرت نمایی پروردگار همانند منظره سقوط یک برگ از درخت ، ویژگی هایی هستند که در مقیاس جهانی مورد ارزش و احترام قرار گرفته اند .

تاثیرات مایکل جکسون بر روی مردم جهان از مرزهای نژاد ، سن ، جنسیت ، مذهب و ملیت فراتر رفته و به نظر میرسد که او در تمام طول عمر خود به خوبی از مسئولیتی که آن حد از قدرت اثرگذاری برایش به ارمغان می آورد آگاه بود . بیان این مطلب که مایکل جکسون الگوی کودکان سیاه پوست بود نه تنها محدود کردن مایکل ، بلکه محدود کردن کودکان جهان به کودکان سیاه پوست است . من دوست دارم به او به عنوان یک الگوی موفق زندگی در مقیاس جهانی نگاه کنم .



متاسفانه ما در جامعه ای نژاد پرست و نژاد گرا زندگی میکنیم . اگرچه من با فلسفه مایکل جکسون با این عنوان که من قصد ندارم عمرم را بر روی مساله نژادها و رنگها تلف کنم به شدت موافقم ( برگرفته از آهنگ Black or White ) ولی با این حال ، بعضی از مردم به شدت خلاف این مساله را احساس می نمایند . من به وضوح طی آن سالها شاهد حضور انسانهایی در جامعه سیاه پوستان بودم که احساس میکردند مایکل جکسون دیگر خودش را هم نوع و هم جنس آنها نمی پندارد . آنها احساس میکردند که مایکل جکسون راه خودش را از طریق انتخاب دوستانش و مهمتر از آن ازدواجش با لیزا ماری پریسلی ، روز به روز و رفته رفته از جامعه سیاه پوستان امریکا جدا کرده است . با وجود اینکه آن سالها تعداد ازدواج های بین نژادی در ایالات متحده امریکا خصوصاً در صنعت سرگرمی روز به روز بیشتر میشد ، امریکایی های زیادی اعم از سفیدپوست و یا سیاه پوست در جامعه زندگی میکردند که چنین وصلت هایی را تایید نمی نمودند . بر اساس تحقیقی که در مجله Ebony به انجام رسیده بود ، بیشتر از 33% زنان آفریقایی-امریکایی و 25% مردان آفریقایی-امریکایی هرگز در زندگیشان حاضر نبودند که جهت ازدواج ، با شخصی از نژاد دیگر آشنا شده و قرار ملاقات بگذارند . میشه گفت یکی از آشکارترین دلایل روی برگردوندن این دسته از سیاه پوستان معترض بر ضد مایکل جکسون ، سازش بیرون از دادگاه او بر سر مساله اتهام کودک آزاری در سال 1993 بود . علی رغم اینکه به نظر میومد تقریباً اکثریت قریب به اتفاق اون مردم حاضر بودند که در صورت وقوع دادگاه و طی نبرد پیش رو از مایکل جکسون در مقابل شاکیان احتمالی حمایت کنند ، ولی با اینحال حتماً و قطعاً به دنبال وقوع این تقابل و رویارویی در دادگاه بودند ! هرچند ، حتی با این وجود ، اکثریت جامعه سیاه پوستان در اون زمان ، مایکل جکسون رو به چشم یک قربانی می دیدند که توسط رسانه های سفیدپوست امریکایی ، با او ناعادلانه و موذیانه برخورد شده است ! خیلی از سیاه پوستان احساس میکردند که او هدف حملات کثیف سفیدپوستان نژاد پرستی قرار گرفته که حقیقت تلخ تبدیل شدن یک سیاه پوست به مشهورترین فرد کائنات را تحمل نکرده و نپذیرفته اند . آن سیاه پوستان به مایکل جکسون بابت استعدادهای والای او و همه تلاش های انسان دوستانه اش در طول تاریخ به نیابت از کودکان جهان احترام میگذاشتند و خالصانه به سلامتی و زندگی او اهمیت میدادند . در حقیقت بسیاری از سیاه پوستان امریکایی جوری در مورد مایکل جکسون صحبت میکردند که گویی یک برادر ، برادرزاده یا یک فرزند با یک مشکل جدی در زندگیش رو به رو شده باشد . اونها در هنگام صحبت راجع به مایکل جکسون اغلب از عبارت هایی مثل این استفاده میکردند :


" اون به زودی (اوضاش) ردیف میشه ! " یا مثلاً " اونها نمیتونند مایک رو زمین بزنند . اون خیلی گندس ! "


مایکل جکسون در طول عمرش در حالی از طریق موسیقی پیامهای اخلاقی مثبت را به انسانها انتقال میداد که بسیاری از آرتیست های مشهور هم دوره با او در انتقال منفی ترین پیامها به مخاطب خود ، گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند !


آهنگهایی نظیر Black or White  ، Will You Be There ، Man in The Mirror و   Gone Too Soon همگی مالامال از ارزش هاییست که کودکان ما جهت تحقق رویای Heal The World بیش از همه چیز به آنها نیاز دارند .


دکتر مارتین لوتر کینگ زمانی از داشتن رویایی صحبت میکرد که در آن او آرزو داشت روزی فرا رسد که کودکان جهان از تمامی نژادهای مختلف ، دست در دست یکدیگر در جهان قدم زده و انسانها تنها به خاطر شخصیت و رفتارشان و نه به خاطر رنگ پوستشان مورد قضاوت قرار گیرند ... خوب ؛ به نظر شما بارزترین نمونه تحقق این رویا در این عالم جز مایکل جکسون چه کسی بود ؟؟؟ به نظر من ، این میراث جاودان مایکل جکسون برای کودکان جهان است . او که رقصاننده حقیقی رویاها بود ...



  ... Shirley Anders Brown


58 سالگیت مبارک دوست خیلی خیلی خیلی قدیمی من ... خودت بهتر از همه دنیا حال و روز این روزهای منو میدونی ... 



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance