مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( عمان - خانه ای دوست داشتنی )

با سلام و عرض ادب و احترام به محضر عاشقان مایکل جکسون کبیر . روز و روزگار بر شما فرخنده ...


یکی دو ماهی میشه که دلم میخواد داستان و خاطره ای از مایکل جکسون که از جهاتی ، برای من یه جورایی خیلی خاص و ویژه هستش رو برای شما دوستان نازنین تعریف کنم منتها طبق معمول فرصت و امکانش برام جور نمیشه !!


موضوع از این قراره که من در واپسین روز ماه نوامبر سال گذشته ، برای یک ماموریت کاری چند روزه عازم کشور عمان شدم . البته بدیهی هستش که قصد من از نوشتن این پست ، به هیچ وجه پرداختن به مسائل و موضوعات علمی و تکنولوژیکی مرتبط با رادار و آنتن و موج و شبکه که طی اون سفر باهاش سر و کله زدم نیست !! قصد من از عنوان کردن این ماجرا طبیعتاً پرداختن به ماجرا و حکایت دیگریست ؛ هدف من از نوشتن داستان امروز تشریح لحظات و ثانیه هاییست عاشقانه ، سرشار از حس غریب دلتنگی و عطر حضور او ...


اجازه بدید قبل از پرداختن به تشریح احساسم در نخستین روزهای ماه دسامبر 2013 در کشور عمان ، خاطره متفاوتی رو از ارباب افسانه ها براتون تعریف کنم تا در انتهای یادداشت ، راحت تر و ملموس تر بتونید با کلمات من ارتباط برقرار کنید :

داستان امروز ما مربوط به ماجرای حضور مایکل جکسون در کشور عمان در سال 2005 میلادیه ؛ اندک زمانی بعد از تبرئه شدن کامل او در دادگاه قضایی سانتا ماریای امریکا از تمام اتهامات زشت و زننده و کثیفی که برای سالیان سال با آنها دست و پنجه نرم میکرد .


همونطور که مطلع هستید ، مایکل جکسون بعد از پایان روزهای دادگاه رسیدگی به پرونده کودک آزاری ، امریکا را مستقیماً به مقصد کشور بحرین در خاورمیانه ترک نموده و در خلال دوران حضور در بحرین ، از کشورهای عربی همسایه از جمله امارات متحده عربی و عمان هم بازدید هایی به عمل آورد . قصه امروز ما ، مرور خاطراتی پراکنده از دوران کوتاه اقامت مرد یک دستکشه در آنسوی آبهای کبود دریای زیبا و تماشایی عمانه ؛ جایی که من هم چند روزی رو اونجا سپری کرده و در کنار دریا و در دل بیابانها و زیر نخلهاش ، نفس کشیده و با یاد او ، اشکها ریختم ...



حقیقتش هرچی جستجو کردم تا آخر سر بتونم نام راوی خاطرات زیبا و به یاد موندنی پست امروز رو کشف کنم ، موفقیتی نصیبم نشد و متاسفانه در انتها نتونستم بفهمم اسم مردی که این حکایتهای شنیدنی رو با دنیا قسمت کرده چی بوده . بنابر این من هم کل این داستان رو به صورت کامل و جامع ، بدون ذکر نام راوی با شما دوستان عزیزم به اشتراک میذارم . امیدوارم همانند همیشه از خوندن خاطره ای جدید از داستانهای آموزنده زندگی مایکل جکسون کبیر به وجد اومده و در مقابل جادو و کاریزمای بی انتهای آن مخلوق تکرار ناشدنی گیتی ، بار دیگه سر تعظیم فرود بیارید .

با این مقدمه ، داستان امروز رو تقدیم شما عزیزان می نمایم .


مرد ناشناس راوی داستان ، حکایت خودش رو اینطور آغاز میکنه و میگه :


مایکل جکسون ، افسانه ای بود که یقیناً به ابدیت پیوست . مردم سایر نقاط دنیا عمدتاً به خاطر اوج درخشندگی ستاره هنر مایکل جکسون و نبوغ بی انتهای او به وی خوش آمد گویی نموده و از وی استقبال مینمودند اما تنها در عمان بود که او حقیقتاً برای نخستین بار احساس کرد که در خانه است .



مایکل جکسون با برنامه اقامتی 3 روزه به عمان سفر نمود اما در انتها او برای 45 روز مهمان ما و خانواده ما بود ! او عاشق عمان و مردم این کشور گردید . مردم عمان با عشق و محبت ، همانند دوستی گرامی و عزیز با مایکل جکسون برخورد مینمودند و او متقابلاً ، شیفته و مجذوب عشق و محبتی شده بود که در این کشور دریافت میکرد ؛ احساسی که متاسفانه در بخش عمده ای از زندگی فردی او مفقود گردیده بود .


مایکل جکسون در طول مدت اقامت خود در عمان ، عاشق فرهنگ عربی و سبک و سیاق زیستن مردم این کشور گردید . او عاشق بازید از بازارهای قدیمی و سنتی عمان شده و در طول مدت حضورش ، بارها از بازار های مشهور مسقط بازدید به عمل آورده و از آن اجناس مختلفی را خریداری نمود . او رفتار بسیار دوستانه و مهربانانه ای با مردم این کشور داشت . او در طول آن 45 روز ، سرزده از خانه خانواده های عمانی فراوانی بازدید به عمل آورده و زمان طولانی و درازی را در کنار آنها سپری نمود . مایکل جکسون در طی این سفر ، تجربیات فراوانی را از سبک و سیاق زندگی ِ خانواده های عمانی آموخت .


مایکل جکسون زمان زیادی را در خانه ما سپری نمود . ما اغلب اوقات در زمان صرف ناهار در کنار یکدیگر جمع میشدیم و خیلی زود ، مایکل جکسون تبدیل به عضوی از اعضای خانواده ما گردید . او در میان ما شدیداً احساس آرامش میکرد و لذا خیلی سریع ، داستانهای زیادی راجع به زندگی شخصیش و اینکه انسانها ، چگونه با وی برخورد نموده بودند را با ما در میان گذاشت . در یکی از همان روزها ، مایکل جکسون راجع به فرزندانش با ما صحبت نمود و اعلام کرد بسیار تمایل دارد که آنها نیز ، همان عشق و عاطفه ای که او در عمان از سمت مردم این کشور دریافت نموده بود را دریافت نموده و تجربه نمایند . به همین علت ، او بلافاصله از آنها خواست که به وی پیوسته و مقدمات سفر آنها را از بحرین به عمان فراهم کرد . سرانجام وقتی که فرزندان مایکل جکسون به همراه بادی گاردهایشان سر رسیدند ، مایکل جکسون به سمت آنها رفته ، ایشان را در آغوش کشیده و به آنها گفت :


به خونه خوش اومدید بچه ها !


وقتی که این جمله از دهان مایکل جکسون خارج شد ، به طرفش رفته و به آرومی بهش گفتم : مراقب باش مایکل . ممکنه خبرنگارها همین جمله تو رو فردا در روزنامه هاشون نقل قول کرده و جنجالسازی کنند . مایکل جکسون با شنیدن جمله من لبخندی زد و گفت :


اهمیت نمیدم ! من از بودن در اینجا لذت میبرم !



و مساله اصلی اینه که ما ، حقیقتاً از او درخواست نکرده بودیم که چنین جمله ای رو بگه . ما بر خلاف مردم خیلی از کشورها چیز خاصی نداشتیم که تقدیم مایکل جکسون کنیم اما با این حال ، او عمان رو خونه خودش قلمداد میکرد . این برای ملت ما حقیقتاً افتخاری فراموش نشدنی بود .


بعد از رسیدن فرزندان مایکل جکسون ، ما یه مهمانی معارفه در منزلمون ترتیب دادیم تا بچه های مایکل جکسون رو به بچه های خودمون معرفی کنیم . یادم میاد خواهرهام ، کیکی رو برای او و فرزندانش آماده کرده بودند . اونها روی کیک ، اسم سه فرزند مایکل جکسون رو در کنار طرحهایی از پیترپن در نورلند حک نموده و در انتها ، طرح صورت خود مایکل جکسون رو روی کیک به تصویر در آورده بودند و در کنار این صورت از قول او نوشته بودند :


در عمان احساس آزادی میکنم !


مایکل جکسون با نگاه به این کیک ، اشک در چشمانش حلقه زد و به من گفت : میخوام برای ابد اینجا بمونم ... (  )


راستش من یه برادرزاده به اسم تلال زبیر دارم که از طرفداران بزرگ مایکل جکسونه . تلال که اون شب در مهمونی حضور داشت ، در یک لحظه از فرصت استفاده نموده و در مقابل دیدگان مایکل جکسون ، به رقصیدن و تقلید از حرکات او پرداخت ! مایکل جکسون که از این دیدن این منظره شوکه و هیجان زده شده بود ، با خنده و شادی به تشویق نمودن تلال پرداخت و فرزندانش به او گفتند : بابایی ! دفعه بعد که میخوای بری روی صحنه حتماً تلال رو هم همراه خودت ببر !


از اون روز به بعد ، تلال و مایکل حسابی دوست شده و ساعتهای طولانی رو پشت تلفن با همدیگه صحبت میکردند . وقتی خبر درگذشت مایکل جکسون منتشر گردید ، تلال ویران شد . در یک کلمه همه خانواده ویران شدند  .



من هیچ اهمیتی نمیدم که مطبوعات راجع به او چی میگن . در نظر من او پدر عاشقی بود که بی نهایت دلسوزانه و صبورانه با فرزندان خود برخورد میکرد . مایکل جکسون همیشه سعی میکرد به فرزندانش چیزهای تازه و جدید رو آموزش بده . من حتی ذره ای از اون شایعات احمقانه ای که در مورد او در مطبوعات وجود داشت رو باور نمیکنم .


یه روز ما همگی به همراه بچه های مایکل جکسون دسته جمعی به سینما رفتیم تا فیلمی رو تماشا کنیم . در هنگام بازگشت ، مایکل جکسون از پرینس که در صندلی عقب خودرو نشسته بود خواست تا براش تعریف کنه چی از اون فیلم یاد گرفته . پسرک خیلی باهوش به نظر میومد و مایکل جکسون هم ، مدام و پیاپی او را با سوالهای بیشتری راجع به فیلم با چالش مواجه مینمود . مایکل دلش میخواست تا فرزندانش عالی و درخشان شده و در عین حال ، کودکیشان را نیز داشته باشند تا همانند خودش ، این بخش حیاتی از عمرشان را از دست ندهند .


مایکل جکسون به شدت اهل مطالعه و عاشق کتاب بود . به همین علت ما کتابهای مختلفی راجع به ساختار ، فرهنگ ، تمدن ، آداب و رسوم و همچنین هنر و موسیقی عمان به او دادیم تا مطالعه نماید . دقیقاً چند روز بعد از این اتفاق بود که یک روز راس ساعت 7 بامداد ، من با صدای زنگ تلفن به شدت از خواب پریدم . شخص تماس گیرنده ، مایکل جکسون بود که میخواست در مورد تیره های مختلف نژادی مردم در عمان و تاریخ این کشور از من سوالهایی بپرسه !!!


مایکل جکسون بی نهایت عاشق مردم بود و بدون ترس و واهمه و با گشاده رویی با مردم ملاقات مینمود . مردم فراوانی در هتل محل اقامت او به ملاقاتش رفته و با وی عکس یادگاری انداختند اما هیچکس از این بزرگمنشی و سخاوتمندی مایکل جکسون سوء استفاده نکرد . مردم ، عکسهای یادگاری خودشون با مایکل جکسون رو به رسانه ها نفروخته و از اعتماد او بهره برداری غیر انسانی نبردند . به خاطر همه این دلایل بود که مایکل جکسون در عمان احساس امنیت و آرامش و شادمانی و سرور میکرد . او به هر کجای دنیا که سفر میکرد ، مردم به او میگفتند : " عاشقتیم مایکل جکسون ! " اما من فکر میکنم تنها در عمان بود که مردم به او گفتند : " عاشقتیم مایکل جکسون و دوست داریم اینجا و در کنار ما بمونی ! "


اینجا و در عمان ، مردم بیشماری سوگوار غم درگذشت او هستند . مایکل جکسون فروتن ، سخاوتمند و یک بشر دوست بی مانند بود . اینو به جرات به همه دنیا میگم که اگه شما هم شانس و موقعیت بودن و حضور فیزیکی در کنار او رو در عمرتون پیدا میکردید ، محال بود که حتی یک کلمه از چرندیاتی که سالها مطبوعات در مورد او تکرار نمودند رو باور کنید .


 وقتی که جیمز بروان درگذشت ، مایکل جکسون عمان رو برای رفتن به امریکا ترک نمود . وقتی او این خبر دردناک رو شنید خیلی خیلی ناراحت و غمگین شد . او از عمان رفت ولی قول داد که روزی مجدداً به سرزمین ما برگرده . او خیلی مصمم بود که بتونه روزی در بین مردم سرزمین ما شعر و موسیقی خلق کنه . من حتی فایل ضبط شده ای از صدای مایکل جکسون دارم که در اون به این مطلب اعتراف کرده که چقدر دلش میخواست تو عمان زندگی کنه . او قصد داشت که در فرصتهای آزاد بین دو بخش تور This Is It ، بار دیگه به عمان سفر کنه اما مقصد سفر نهایی او ، مکانی بهتر از عمان بود ... ( )


ما به شدت دلتنگ او هستیم اما او تا ابد در قلبهای ما باقی خواهد ماند . دنیا تا ابد مایکل جکسون دیگری نخواهد یافت . او یه دونه بود ! روحش قرین رحمت و آمرزش الهی ... ( )



پاورقی :


هنوز عصرهای دلتنگ و غروبهای دلگیر عمان رو به یاد میارم ؛ زمانهایی رو که بعد از پایان ساعات کار و فعالیت روزانه ، به جای وقت گذرانی های بی معنی در کنار همکاران پوچ و بی ارزش در داخل اتاقهای هتل یا گوشه و کنار مسقط ، تنهایی به کنار ساحل دریای عمان رفته و دقایقی طولانی و دراز به حرکت امواج آب خیره شده و آخرین پرتوهای نور خورشید در افق مغرب رو به نظاره مینشستم . سعی میکردم پلکهام رو روی هم گذاشته و با مرور خاطرات این داستان ، در اون تنهایی و سکوت ، عطر و صدای مایکل جکسون رو از آنسوی مرزهای زمان و مکان دریافت نمایم . زمانیکه دوباره چشمهام رو باز میکردم خورشید غروب کرده و امواج ملایم آب بر روی دریای آرام و نیلگون و کبود عمان ، همچنان در جلوی چشمانم میرقصیدند ؛ گویی با این رقص ملایم و زیبای خویش به آهستگی از قول او در گوشم زمزمه کرده و میگفتند :


من اینجا بودم ... من تا ابد اینجا خواهم بود ...




تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

   

شاهگوش یا گوگوش ؟؟!!


سلام به همگی شما دوستان باوفا ؛ عاشقان مایکل جکسون ؛ یاران گرامی !


قصد داشتم برای این هفته ، خاطره جدیدی از ارباب کبیر افسانه ها رو با شما قسمت کنم که متاسفانه مواجه شدنم با دو موضوع مختلف باعث شد تغییر عقیده داده و اون خاطره رو به پستهای بعد و یا هفته های آینده موکول نمایم .


موضوع از این قراره که دو نفر از دوستان و بازدید کنندگان گرامی ، طی نظراتی در وبلاگ و فیس بوک ، دو موضوع متفاوت رو از دو گروه موجود کثیف و مزدور به اطلاع من رسوندند که دیدم نمیتونم در مقابلشون سکوت کنم . پس به سنت قاعده و قانون همیشگی زندگیم یعنی دفاع ابدی از مایکل جکسون و خدمتگزاری بی پایان به ارباب کبیر افسانه ها ، قلم به دست و بی رحم ، ترسناکتر از همیشه در مقابل دشمنان مایکل جکسون ایستاده و آماده مبارزه ام ...


داستان اول از این قراره که دوستی ادعا کرده بود :


در سریال مضحک شاهگوش ، شخصی گفته یه خواننده سیاه پوست اونور آبی به اسم مایکل جکسون پوستشو سفید کرده ! 


و همینطور ، دوست دیگه ای که ادعا کرده :


تو برنامه سمت نو من و تو یکی از مجری هاشون گفته که مایکل جکسون بعد از عمل جراحی صورت فوت کرده و اینکه تو یکی دیگه از برنامه های من و تو پلاس گفتن که مایکل در اثر مواد مرده !


این دوستان از من درخواست کرده بودند که بیام توی وبلاگ و فیس بوک علیه این افراد بیانیه بدم و از اینجور قصه ها ...


خوب ، اول از هر چیزی اعلام میکنم از اونجاییکه من هرگز و هرگز در زندگیم ، وقت ارزشمند و نابم رو برای دیدن اراجیف و مهملاتی همانند شاهگوش ، سمت نو و یا من و تو پلاس به هدر نمیدم ، اینه که با عرض شرمندگی فراوان شاهد این چرندیاتی که دوستان عزیز اعلام کردند نبوده و اینه که خیلی دیر دارم باهاشون مواجه میشم که به این خاطر از فرمانروای عالیقدر ، مایکل جکسون کبیر و همینطور طرفدارن و هواداران عزیزش ، بابت این تاخیر در اطلاع رسانی پوزش میطلبم .


اول از همه میرم سراغ نظر دوست اول : شاهگوش !!


داستان من با این سریال ِ به قول اون دوستمون مضحک ، از هفته قبل از انتشار قسمت اولش آغاز شد : اون زمانی که هر بقالی و نونوایی به طرزی عجیب و شدید و مشکوک ، اقدام به چسبوندن پوستر قسمت اول این مجموعه بر روی در و دیوار مغازه هاشون کرده بودند :



از این عبدی مزدور بی همه چیز با همه وجود متنفرم !!!! 


راستش یکی دو برخورد اولم با این پوستر احمقانه و رذالت بار ، به خاطر شدت مشغله های ذهنیم منجر به جلب توجه بیشتر من به ماهیت و حقیقت آشکار درون این عکس نگردید . از اونجاییکه چند ساله سر سگ بزنی (!!!) توی این مملکت سریال های آبکی و بی معنی تلویزیونی برای پخش در شبکه های خانگی تولید میشه ، اینه که دیدن این جنس پوسترها با حضور یک سری بازیگر جلف و دلقک بر روی اون چندان جلب توجهم رو نمیکنه .


و اما بار سومی که این پوستر رو دیدم ، در عرض یک ثانیه همه چیز برای من تغییر کرد :


یادمه توی اون صبح داشتم شاد و امیدوار از خونه به محل کارم میرفتم که یه دفعه در جلوی یکی از سوپر مارکتهای محل ، چشمم بار دیگه به این عکس و نوشته های روش افتاد و این بار ، بر خلاف دفعه های قبلی منو سر جام میخکوب کرد . در یک لحظه ، تلاقی عکس و ژست احمقانه محسن تنابنده با نام نفرت انگیز داود میرباقری ( خاک بر سرهای عرب زاده ، اسم عربی رو هم بلد نیستند درست بنویسند !!! ) و دیدن عکس چندش آور اکبر عبدی در کنار اون زنیکه جلف بر روی پوستر ، همه چیز رو بهم فهموند !! باور میکنید ؟؟!! همه چیز رو !! حتی بدون اینکه ذره ای بک گراند و پیش زمینه قبلی در مورد این سریال داشته بوده باشم .



داوود ِ میر باقری بی شرف و مزدور ، سازنده سریال کثیف شاهگوش !!! 


شاید اگه وجود نام داوود میرباقری در بالای پوستر نبود ، دیدن عکس مرد میکروفون به دست من رو اونقدر که باید و شاید به یاد ابراهیم حامدی یا همون ابی ِمعروف نمی انداخت اما همونطور که توضیح دادم ، تلاقی این دو واقعه یعنی مشاهده اون نام چندش آور و دیدن این عکس به صورت همزمان ، همه چیز رو بدون اینکه حتی بخوام برای بار دوم در موردش فکر کنم توی ذهنم تداعی کرد . ساعتی بعد و بلافاصله پس از رسیدن به محل کارم قبل از اینکه بخوام حتی دست به هیچکدوم از فعالیتهای روزانم بزنم ، تمام اون چیزی که توی ذهنم در موردش نظریه و تئوری ساخته بودم رو به مرحله سرچ در گوگل تبدیل کرده و با کمال تاسف مشاهده کردم همه حدسهام بدون حتی یک استثناء ، عین واقعیت بوده است !! تو اون لحظه نمیدونستم باید به خاطر این هوش و فراست بالای خدادادیم خوشحالی کرده و خنده سر بدم یا اینکه باید به خاطر رخ دادن این تراژدی و اتفاق زشت و زننده جدیدی که توی این مملکت رخ داده اشک ماتم و تاسف بریزم ...


فکر میکنم کمی گیج شده باشید ! اینکه اصلاً وجود نام میرباقری چه ارتباطی به نظریه پردازی های من در مورد عکس مرد میکروفون به دست داشته ؟؟!! و اینکه چرا حدس زدم توی این سریال احمقانه ، بدون شک و تردید عده ای مزدور کثیف و خودفروش باید به تمسخر خواننده بزرگ کشورمون یعنی ابی پرداخته باشند ...


بیشتر تعجب کردید ، هان ؟؟!! ابی ، خواننده بزرگ ؟؟!! پس اون مردک شکم گنده دزد بی همه چیز که قبلاً در مورد این یارو میگفتم کجا رفته ، هان ؟؟!! زیادی هول نشید !! هنوزم نظرم در مورد ابی دقیقاً همین کلماته اما نه اینجا و نه در مواجه شدن با کار کثافت و شرم آور میرباقری حرومزاده و دار و دسته مزدور و بی همه چیزش !! بذارید ماجرا رو از اول تعریف کنم ...


داوود میرباقری کیه ؟؟!! خوب ، خیلی راحت با یک گوگل سریع و فوری میتونید جواب این سوال رو به دست بیارید . سرزمین رویایی و مقدس ارباب افسانه ها بدون شک جایی نیست که من بخوام توش بیوگرافی فاح*ه هایی همانند میرباقری رو برای مخاطبینم ارائه کنم !! تنها به همین اندک بسنده میکنم که این موجود ، خالق 2 اثری هست که هر کدوم برای این حکومت از جهاتی خاص و دارای اهمیته :


نخستین اثر ، سریال امام علی علیه السلام هستش ( این علیه السلامه خیلی مهمه ها . اگه نگید یه وقت خدای نکرده تبدیل به سنگی ، سوسکی ، چوبی ، چیزی میشید !!!! حالا از من گفتن بود !!! ) که حکومت ایران تا دنیا دنیاست از اون با عنوان اثر فاخر و معنوی و ارزشمند و جهانی یاد میکنه و دومی ، فیلم حاشیه ساز و جنجالی آدم برفی هستش که عبدی توش تبدیل به زن میشه و ادامه ماجرا ها !!!


فعلاً با آدم برفی کاری ندارم ؛ میخوام در مورد سازنده امام علی حرف بزنم :


میرباقری ، کارگردان ارزشمندترین ، فاخرترین (!!!) و یکی از حکومتی ترین سریالهای ساخته شده در عمر این رژیمه و فکر میکنم نیازی به مرور این حقیقت فاحش نباشه که ملاهای حکومتی ، طی سالیان گذشته ، چه مشروعیت و قداست (!!) مضاعفی رو به واسطه به تصویر کشیده شدن زندگی نورانی و معنوی ملای متقیان ، ا ِ ببخشید ، مولای متقیان (!!) کسب نموده اند . خوب ، پس بدیهی هستش که دُم موجودی همانند میرباقری بعد از ساخت چنین سریالی در یک چنین حکومتی اونقدر کلفت میشه که خیلی راحت و آسوده بتونه بیاد آدم برفی درست کنه تا عبدی ِ مزدور بی سر و پا توش کرم پودر و ماتیک بماله و صداشو نازک کنه و برای داریوش ارجمد ، عشوه شتری بریزه !!!


اِ ، راستی اسم داریوش خان (!!!) اومد ، گفتم شاید بد نباشه یه یادی هم از میزان لجن بودن و بی سر و پایی این مزدور رذل حکومتی هم بکنم تا شما عزیزان ، با چهره واقعی این بابا که در حد مرگ ازش متنفرم هم آشنا بشید :


داریوش ارجمند یا همون مالک اشتر نخعی حکومت الله در کشور ایران (!!!!) متاسفانه با وجود استعداد و نبوغ غیر قابل کتمانی که در زمینه هنر بازیگری داره ، یکی از شرورترین ، مزدورترین و اوباش ترین خود فروشهای حکومتیه که سابقه توهینهای فراوانی به مایکل جکسون رو در کارنامه حرفه ای (!!!) خودش به همراه داره . این موجود ، شخصیه که در جمع فوتبالیستهای دو زاری و الدنگ و آشغال مملکت ما حاضر میشه و برای موعظه کردن اونها جهت پرهیز از موهای بلند و زیر ابرو برداشتن و هزار تا جلف بازی دیگه ، اونها رو به یاد ارزشهای اسلامی و ایرانیشون میندازه و به یادشون میاره که فوتبالیست غیور ایرانی باید با مایکل جکسون رقاص یه فرقهای داشته باشه !!! همچنین داریوش ارجمد شخصیه که دیالوگ معروفش در همین فیلم آدم برفی در مقابل اکبر عبدی به یاد موندنی و تاریخ سازه ؛ اونجایی که از مایکل جکسون با وقاحت تمام با عنوان معتاد و بنگی یاد میکنه !!! این داریوش ارجمنده ...




به میر باقری برمیگردیم ؛ به یکی از بزرگترین کارگردانهای حکومتی در این مملکت . برای اونهایی که شاید هنوز اونقدری که من دلم میخواد با مفهوم کارگردان ِ حکومتی آشنا نشدند باید توضیح بدم که این اصطلاح ، به موجوداتی گفته میشه که با تملق گویی ها و چاپلوسی ها و خوش رقصی ها و آفتابه داری (!!!) های فراوان برای اونی که خوب میدونید (!!!!!!!!!!) ، چراغ سبز حکومت رو برای هر کثافت کاری و بی همه چیزی در آینده برای خودشون به دست میارند . موجوداتی امثال سلحشور که هر ثانیه از دهانهای زشتشون ، یک توهین و بی ادبی رکیک خارج میشه یا موجوداتی نظیر ده نمکی ِ پاسدار که خیلی راحت باعث مرگ عده ای آدم میشند و در نهایت آب هم از آب تکون نمیخوره و همشون در انتها آدم خوبه هستند و بقیه موجودات ، آدم بدها !! این در حالیه که یکی مثل اصغر فرهادی ِ مادر مرده میره اسکار میگیره و باعث افتخار مملکت میشه ، اون وقت معذرت میخوام ، خشتکش رو میکشن روی سرش !!! حالا فکر کنید خدای نکرده و زبونم لال ، یه مرد سیبیل کلفت توی فیلم همین اصغر آقا میومد سرخ آب سفید آب میکرد یا اینکه میومد به بازیگران زن مملکت فحشهای ناموسی میداد یا اینکه مثلاً میومد سر ضبط فیلمش انفجار درست میکرد و ملت رو میفرستاد به لقاء الله !!! اون وقت چی میشد ؟؟!! جوابش روشنه : باید دامن پاش میکرد و شبونه از مملکت میزد به چاک !! اما میرباقری چون خالق امام علی بوده ، به خاطر اشاره علنی و عملی به یکی از تابوترین موضوعات حکومتی طی 35 سال گذشته یعنی به تصویر در آوردن خوانندگان منحرف و فاسد لس آنجلسی (!!!) نه تنها تنبیه نمیشه ، بلکه اثر تازش با شدید ترین و قدرتمند ترین دستگاههای تبلیغ حکومتی در معرض دید عموم قرار میگیره و تشویق میشه و حتی پوستر قسمت اول این مجموعه ، به طرزی زننده و رذالت بار بر روی کاریکاتور خلق شده از کاراکتر ابی هم مانور میده ؛ اون هم در حالی که بیننده با دیدن تنها همون قسمت اول داستان به این نتیجه میرسه که این بابا ( ابی قلابی ) به هیچ عنوان شخصیت اصلی داستان هم به حساب نمیومده !!




من تنها بنا بر کنجکاوی های فردیم ، فقط و فقط قسمت اول این مجموعه جفنگ رو مشاهده کرده و با دیدن همه توهینهای پنهان و آشکاری که به کاراکتر ابی در این مجموعه وجود داشت ، قلبم درد گرفت و همه وجودم تیر کشید . نه به این علت که من طرفدار ابی هستم !! نه به این علت که از این خواننده خوشم میاد !! هرگز !!!! همه دنیا لااقل احساس شخصی مثل من رو به ابی با سوابق گند کاری های عجیبی که طی سالهای گذشته بالا آورده خوب میدونند . نکته اینه که در این موقعیت خاص و بحرانی ، با مشاهده چنین حرکت زشت و بی شرمانه ای در تمسخر یکی از بزرگترین خوانندگان ایرانی که همه عمر و جون و جوونی خودش رو در غربت به عشق مردم این سرزمین در صداش خلاصه کرده و با عمق وجودش ، بخشی از ماندگارترین و جاودانه ترین خاطرات مردم این سرزمین رو ساخته ، نمیتونم سکوت کنم !! من به عنوان یک ایرانی و هم وطن با ابراهیم حامدی و نه به عنوان یکی از هوادارن و دوست دارانش نتونستم این توهین زننده و آشکار رو از طرف موجودی نظیر میرباقری معلوم الحال تحمل کنم . همه وجودم با دیدن حماقتهای زشت و زننده محسن تنابنده در نقش ابی توی این سریال فاقد ارزشهای اخلاقی و انسانی به درد اومد . به یادم اومد که شخصی مثل ابی الآن توی غربت با دیدن این صحنه ها چه حالی بهش دست میده ؟؟ و اینکه چطور دلش میگیره و احتمالاً با دیدن خنده و شادی مخاطبین نمک نشناسی که با دیدن این لودگی های هزل قهقهه سر میدند ، اشک ِ غم توی چشمهاش حلقه میزنه ...  


و من نتونستم حتی یک ثانیه دیگه بعد از اون به این فیلم نگاه کنم !! به عنوان یک انسان و میهن دوست نتونستم !! کاری ندارم که ابی چه جفاهای ناجوانمردانه ای در حق مایکل جکسون کرده ؛ اینجا دیگه بحث ابی و مایکل جکسون در میون نیست دوستان عزیزم . اینجا بحث اتحاد ایرانی در مقابل امثال میرباقری ها و ارجمندها و عبدی ها و سایر تازی زاده های بی وطنیست که خود را مالکین اصلی این سرزمین میدونند و به تحقیر و توهین هر چیزی که اربابانشون بهشون دستور میدند میپردازند ! و یادتون باشه ، توی این نبرد بی انتها ، من و شما و ابراهیم حامدی همگی در یک کشتی سوار هستیم و دشمنان اصلی ما ، خائنین واقعی به آب و خاک ِاین میهنند ...


اینطوری بود که من بلافاصله با دیدن این فجایع ، دیدن این سریال فاخر و ارزشمند (!!!) رو تحریم کرده و در نتیجه سعادت دیدن توهینی که اون دوست عزیزمون در مورد مایکل جکسون اشاره کرده بودند رو از دست دادم !!


و حالا سوال من بعد از همه این مقدمه چینی ها از شما اینه :


آیا فکر نمیکنید تحقیر و تمسخر ابی یا هر موضوع دیگری که از نظر حضرات و علمای والا مقام (!!!) به پیکر دین و آیین این مملکت ضربه میزند ، همواره و تحت هر شرایطی پیش در آمد و مقدمه ای برای هدف بزرگتریست ؟! آیا هنوز باور نمیکنید همه درد و فشار وارد بر این مزدوران گیتی ، مردیست که سالیان سال پیش ، سید شهیدان اهل قلم (!!!) از وی با عنوان سمبل فساد و فحشا در گیتی یاد نمود ؟؟!!! آیا با همه اون تجاربی که از سالها زیستن در این کشور به دست آورده اید ، حقیقتاً از دیدن این اهانت جدید در شاهگوش به مایکل جکسون متعجب و شوک زده شده اید ؟!!  و سرانجام اینکه آیا فکر میکنید با علم به همه این حکایتها ، هنوز هم باید به شاهکارهای (!!!) خلق شده توسط میرباقری و ارجمند و عبدی نگاه کرد و خنده سر داد ؟! به قول او مو فرفریه تو صدای امریکا : داوری با شما !!!


و اما میرسیم به من و توی خائن وطن فروش بی هویت آشغال ِ گوگوش پرست (!!!) که سالهای ساله دارم در مورد سوابق رذالتها و حرکات زشت و غیر اخلاقیش علیه مایکل جکسون در فضای مجازی سخنرانی میکنم !! اونقدر طی این سالها علیه عوامل بی سواد ، کثیف ، و شارلاتان من و تو مطلب نوشتم که دیگه حالم داره از این کار به هم میخوره !! اینکه این کثافتهای لجن بی وجود تا چه اندازه با مایکل جکسون کبیر و دنیای افسانه ای و بی انتهای اون ارباب بیکران ، خصومت و دشمنی و ضدیت دارند ! حقیقتاً در مورد موجودات طفیلی گرداننده این شبکه چرند چه مطلب جدیدی برای گفتن دارم که شماها ازش چیزی ندونید ؟!! آیا واقعاً هنوز تعجب میکنید که چرا نوچه های گوگوش ِ بی سر و پا به مایکل جکسون بدگویی کردند ؟! من فکر میکنم اگه روزی از توی این کانال حتی کلمه ای حرف مثبت راجع به مایکل جکسون شنیدید ، اون روز باید 100% شک کنید که احتمالاً مرکز اصلی پخش این کانال در لندن توسط یه عده تروریست ِ خطرناک به تصرف در اومده است !!!


اصلاً فکر میکنم اگه کل احساسم رو نسبت به این کانال و خصوصاً گل سر سبد برنامه های یاوش در قالب این تصویر قابل تامل ارائه کنم ، همه چیز خیلی بهتر و صحیح تر و کاملتر به شما منتقل بشه . پس با کمال عشق و ارادت به محضر گوگوش دزد ِ عجوزه و عفریته ، این عکس رو تقدیم همه شما عاشقان مایکل جکسون کبیر در سراسر گیتی میکنم :




راستی تا یادم نرفته بذارید یه نکته جالب توجه و بی نهایت مهم رو هم در قالب ایماء و اشارات براتون مطرح کنم که امیدوارم افراد رند و زیرک ، خودشون تا ته ماجرا رو بخونند و دیگه نیاز به توضیح واضحات نباشه !!


تا حالا به اسم سریال شاهگوش فکر کردید ؟؟!! احیاناً این لغت شما رو یاد یه لغت شاه  دار ِ دیگه که دست بر قضا یه ربطهایی به گوگوش هم داره نمیندازه ؟؟!! و چقدر جالبه که کااااااااااملاً تصادفی و اتفاقی (!!!!) توی همین سریال یه بابایی شبیه به ابی ِ دماغ گنده خودمون هم پیدا میشه و برای ملت ِ کم خرد ِ ایران ناز و ادا در میاره !!! حالا یه سوال خیلی مهم از همگی شماها دارم :


فکر میکنید حقیقتاً ابی تا به حال در عمرش فشار بیشتری رو به سردمداران این حکومت وارد کرده یا گوگوش ؟؟!! فکر میکنید حقیقتاً هدف اصلی میرباقری و دار و دستش ضربه زدن به ابی بوده یا اونیکه عکدمی (!!!) داره ؟؟!! حالا فکر میکنید اگه اینجا ایران نبود که تابوی نشون دادن خواننده های زن هنوز هم حتی توی سال 2014 توش وجود داره ، ما الآن به جای محسن تنابنده ، شاهد هنر نمایی یه بنده خدای دیگه ای تو مایه های مهناز افشار ، به جای اصل ِ جنس (!!!!) توی این سریال نبودیم ؟؟!! و آیا احیاناً فکر نمیکنید شاهگوش ، نمونه بارزی از مَثَل به در زدن جهت شنیدن دیواره ؟؟!! باز هم به قول همون خانوم مو قشنگه : داوری با شما !!!!


و در انتها ، دلم میخواد به مهترین و قابل تامل ترین نکته در پایان این نوشته اشاره کنم تا قلب و روحم در آرامش کامل قرار داشته باشه .


در این پست من شما رو با دو گروه موجود به ظاهر ایرانی ِ ضد مایکل جکسون آشنا نمودم :


گروه اول ، مزدوران حکومتی داخلی همانند میرباقری و ارجمند و عبدی و گروه دوم ، مزدوران غیر حکومتی خارجی همانند رها و سالی و امید و دهها قرتی ِ جفنگ دیگه که صبح تا شب توی کانال من و تو ولو و پلاس هستند !! دو گروهی که همه انرژی و وقت و قدرتشون رو به تخریب و دشمنی با همدیگه اختصاص دادند ؛ گروه اول سایه گروه دوم رو با تیر میزنه و گروه دوم داره شب و روز لیچار و یاوه بار گروه اول میکنه ! اما مضحکی و اوج فکاهی بودن داستان اونجاست که وقتی بحث دشمنی و مخالفت با مایکل جکسون به میون میرسه ، این دو گروه دیگه نه تنها هیچگونه دشمنی و مخالفتی با همدیگه ندارند ، بلکه کاملاً در یک جبهه و جناح مشترک قرار گرفته و دوش به دوش و شانه به شانه در راه مبارزه و جهاد با این دشمن مشترک و هولناک (!!!) برادرانه و دوستانه به پیش میرند !!!! خوب ، لااقل جای شکرش باقیه که این دو گروه موجود پست و بی ارزش حداقل یه موضوع مشترک در این عالم برای کنار گذاشتن همه دشمنی ها و اختلافاتشون در اختیار دارند ! شاید این هم از معجزات بی انتهای اون آقای جادوست که هر نا ممکنی رو در این عالم ممکن میکنه ...



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance


رونمایی از قطعه گمشده دیگری از تاریخ ...

سلام به عزیزان و یاران بزرگ و نازنین ...


در حالی این پست رو تقدیم حضورتون میکنم که مراسم Grammy سال 2014 ، فاجعه تر و افتضاح تر از هر سال دیگه در حال پخش شدنه و دیگه کم کم حالم داره با دیدن چهره کریه و نفرت انگیز پل مکاتری که درست شبیه به یک سگ پیر شده ، به هم میخوره !!!


ترجیح دادم به جای اینکه وقت با ارزشم رو صرف دیدن ادامه این مراسم بی شرمانه و بی ارزش کنم ، هدیه زیبا و جالب توجهی رو با شما عزیزان به اشتراک بذارم :


هدیه امروز من به شما ، فایل صوتی کمیاب و غیر قابل وصفیست از اجرای مایکل جکسون کبیر در کنسرت ِ هرگز به تصویر در نیومده Apollo Concert 2002 . مایکل جکسون در این فایل صوتی ، در میان اجرای دو آهنگ از طریق گرم کردن صدای افسانه ای خویش ، جمعیت را به جنون و آتش میکشد ...


لینک دانلود 




به جای همه اونهایی که بودند و دیدند و یاد نکردند ، یادت را تا ابد گرامی خواهم داشت جاودانه ترین ! 


و نمایی تکان دهنده از پال - داگ افسانه ای در آستانه Grammy 2014 !!! 



از دنیای فراموشکار بی وفایی که جادوی حضورت را اینگونه ناجوانمردانه از یاد برده است غمگین مباش ...


من هنوز اینجام ! من هنوزم نفس میکشم ! پس آسوده و آرام استراحت کن ارباب ...




تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance