و حالا 13 سال از اون روز و اون اتفاق گذشته و برای من حقیقتاً سخته که همه جزئیات مربوط به اون ماجرا رو به خاطر بیارم . هرچند من هنوز خاطره اون چشمها رو درون ذهنم به روشنی حفظ کرده ام ؛ و خاطره کاریزمای مایکل جکسون و جادویی که من از او احساس نمودم و همه عکس العملهای حاضرین در لابی اون هتل ... . من هنوز به یاد میارم ؛ تجربه نزدیک بودن به او برای من و همه انسانهایی که اون روز در اون مکان حضور داشتند قطعاً برکتی ارزشمند بوده که قابل فراموشی نخواهد بود . و من به این گفته با همه وجود ایمان دارم ...
تا بعد ...
Stay Tuned
! Let's Dance
... یادم میاد اوایل سال 2007 به شدت شایعه شده بود که مایکل جکسون قراره آخرین کنسرتهای عمر هنری خودش رو در لاس وگاس برگزار کنه . خوب به خاطر میارم وقتی این خبر به گوشم رسید ، کنترل خودم رو به طرز جنون آسایی از دست دادم و اولین کاری که کردم این بود که دوان دوان خودم رو به طبقه بالای خونه ، جایی که مامانم اونجا بود رسوندم تا این خبر شگفت انگیز رو بهش اطلاع بدم . رویای سالهای زیادی از عمر من همواره این بود که شانسی داشته باشم تا بتونم اجرای مایکل جکسون رو به صورت زنده و از نزدیک تماشا کنم . من باید هر طور که شده بود خودم رو به مایکل میرسوندم ! برای همین شروع به التماس و خواهش کردم :
مامان ... بذار من برم لاس وگاس ... بذار من برم ... تو رو خدا ... تو رو خدا .... بذار برم .... تو رو خدااااااااا ..... !!!!
هرچند ، حتی توی همون لحظات هم یقین داشتم که اون محاله به من اجازه بده که تنهایی پاشم از نروژ برم اون طرف کره زمین ! یادم میاد من و مامانم درست در وسط اتاق طبقه بالا ایستاده بودیم و داشتیم سر موضوع سفر من برای دیدن مایکل جکسون بگو مگو میکردیم . آخرش مامانم با خونسردی رو به من کرد و بهم گفت :
ببین شارلوت ، من نمیتونم اجازه بدم که تو به لاس وگاس بری اما بهت قول میدم که اگه مایکل یه روز خواست برای اجرای کنسرت به لندن بیاد ، حتماً بذارم که برای دیدنش به اونجا بری . باشه دخترم ؟
من بعد از شنیدن این جواب شروع به گریستن کردم چرا که با همه وجود دلم میخواست برم مایکل رو ببینم . من توی اون لحظه هرگز به ذهنم خطور هم نمیکرد که مایکل بخواد برای اجرای آخرین تور خودش به لندن سفر کنه . من توی اون لحظه تمام امید خودم برای اینکه بتونم اجرای زنده مایکل رو از نزدیک تماشا کنم از دست داده بودم ...
متاسفانه در اوایل سال 2009 ، مادرم به خاطر حادثه وحشتناک آتش سوزی در منزلمان جون خودش رو از دست داد . بعدها مردم به من اطلاع دادند که جسد او را در وسط اتاق طبقه دوم ، جایی که من و او سابقاً در مورد مایکل صحبت میکردیم پیدا کرده بودند . باورش حقیقتاً سخته که دقیقاً 3 هفته بعد از این تراژدی بزرگ ، مایکل جکسون در لندن با خبر بازگشت خودش دنیا را به لرزه در آورد و درست یک ماه بعد از درگذشت مادرم ، بلیط کنسرت لندن مایکل جکسون درون دستان من بود ! من شک نداشتم که مامانم داشته از بالای آسمونها به من نگاه میکرده تا خیالش راحت بشه که من بلیط کنسرت مایکل جکسون رو به دست آورده ام ! یادم میاد مامانم یه بار به من گفته بود که یکی از بزرگترین رویاهاش در دنیا اینه که من موفق بشم در طول عمرم مایکل جکسون رو از نزدیک ملاقات کنم و من توی اون لحظات بی نهایت خوشحال بودم که به این وسیله ، رویای هر دوی ما در آستانه محقق شدن قرار گرفته بود ...
اما حالا ... حالا نه من و نه هیچ یک از مردم کره زمین دیگر هرگز و تا ابد موفق به دیدار مایکل جکسون نخواهیم شد ؛ هرچند ما همگی میدونیم که او حالا در مکان بهتری قرار گرفته که میتونه لااقل ، اندکی آسایش و آرامش رو تجربه کنه . و من ایمان دارم که او تا ابد اینجا در کنار ما خواهد بود و تا همیشه درون قلبهای ما قرار خواهد داشت . خدا ، مایکل جوزف جکسون را به صورت فیزیکی از ما دور کرد اما او هرگز این قدرت را نخواهد داشت که او را از دورن قلبهای ما دور نماید . مایکل جکسون تا ابد و برای همیشه از طریق جادوی صدا و موسیقی اش به حیات جاودان خود ادامه خواهد داد . او افسانه ایست که قابل فراموش شدن نمی باشد .
تا بعد ...
Stay Tuned
! Let's Dance