مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( داستان Darren ... )

دقیقا در تاریخ هفتم سپتامبر 1996 ، تور هیستوری مایکل جکسون آغاز گردید ؛ خیلی خوب به یادم میاد که صبح اولین روز بعد از آغاز تور ، مایکل جکسون رو در اخبار مشاهده نمودم ؛ او حقیقتاً عالی به نظر میومد و در بهترین شکل ممکن بود . من از اینکه متوجه شدم اون جمعیت خارق العاده 123000 نفری شب قبل در استادیوم تنها به عشق او حاضر شده بودند به وجد اومده بودم ؛ هرچند درست در همون لحظه بود که فهمیدم مایکل جکسون تا اواسط سال 1997 خیال سفر به لندن رو نداره و در نتیجه ، کِیف کوک و حال سرخوشم همگی در یک ثانیه به باد فنا رفت ! چیزی که من در اون لحظه ازش کاملاً بی خبر بودم این بود که حتی به مخیله ام خطور هم نمیکرد که درست در فاصله یک هفته بعد از اون روز ، من بزرگترین نامه طول عمرم را دریافت خواهم نمود !

هفته بعد ، به محض دریافت نامه اون رو برداشته ، پاکت رو پاره کرده و نامه تا خورده رو بازش کردم ؛ و  این دقیقاً عین عبارتی بر روی اون ورق کاغذ بود که برقش رو تا آخرین ثانیه عمرم به همون درخشانی اون ثانیه به خاطر خواهم داشت :

تنها با 99 پوند به ملاقات مایکل جکسون در آمستردام بروید !

نمیتونستم چیزی که جلوم می دیدم رو باور کنم . من بلافاصله با پدرم تماس گرفته و مساله رو برای او توضیح دادم . بابا هم از خدا خواسته موضوع رو روی هوا زد و گفت : میریم کنسرت مایکل جکسون ! حالا دیگه انتظار سخت ترین واژه آفرینش برای من بود ... !

روز 28 سپتامبر ، ما عازم لندن شده و از اونجا جهت رسیدن به آمستردام سوار اتوبوس شدیم . در ذهن کودکانه و بی قرارم فکر میکردم ، سفر با اون وسیله برای رسیدن به مقصد تا ابد به درازا خواهد انجامید ولی همین که راه افتادیم ، زمان به سرعت برق و باد سپری شد و حجم زیادی از ویدیوهای مایکل جکسون در طول راه ما رو حسابی سرگرم نمود !

حدود ساعت 4 بعد از ظهر ما به استادیوم محل برگزاری کنسرت مایکل جکسون رسیدیم . همین که پامون رو روی زمین قرار دادیم ، عین تیری که از کمان بیرون جهیده باشه به سمت جایگاه مخصوص شروع به دویدن کردیم ! سر راه چند تا تیشرت باحال و دفترچه اعلام برنامه های شب رو هم خریداری کردیم . بعدش هم با هر دوز و کلکی که می شد ، خودمون رو به سر صف انتظار ورود به استادیوم رسوندیم و منتظر بازشدن دروازه های ورودی باقی موندیم . وقتی گیت ها باز شدند ، دوباره دویدن رو تا رسیدن به محوطه اصلی استادیوم آغاز کردیم . صندلی های خیلی خوبی برای ما تخصیص داده شده بود و من از این بابت بی نهایت خوشحال و خرسند بودم . بعد همه اینها دیگه تنها کاری که میتونستیم انجام بدیم ، صبر کردن و صبر کردن بود . بعد از مدتی نه چندان طولانی ، گروه موسیقی افتتاح کننده بر روی صحنه حاضر شدند . به نظرم کارشون خوب بود ولی انگار هیچکس هیچ اهمیتی به اون بیچاره ها نمی داد ؛ کل استادیوم منتظر حضور مایکل جکسون بر روی استیج بود !

و سرانجام کنسرت مایکل جکسون آغاز گردید ! صفحه نمایشگرهای استادیوم همگی روشن شده و یک ترن هوایی بسیار بزرگ ، همزمان سفر خودش رو بر روی ریل های زمان آغاز نمود . سپس سفینه ای با نور و انفجار و صدای فراوان در میانه صحنه ظاهر شد و بعد از حدود یک دقیقه ، درب آن با ضربه پا گشوده شده ، مایکل جکسون از آن خارج گردیده ، نقاب و کلاهش را از سر برداشته و آهنگ Scream در میانه انبوه هیاهو  و هیجان جمعیت مدهوش آغاز می گردد . حقیقتاً استایل رقصیدن مایکل جکسون خیره کننده و استثنایی و کیفیت صدا و موسیقی ، فوق العاده بود . چند لحظه بعد در میان دودها و انفجارهای بیشتر ، چهار مرد زره پوش دیگر ، بر روی صحنه  ظاهر شده و مایکل جکسون اجرای آهنگ  They Don't Care About Us  را آغاز نمود .   


درست در هنگام اجرای دومین آهنگ کنسرت بود که فهمیدم اون کنسرت قراره حقیقتاً خارق العاده باشه ! من تو روزنامه ها خونده بودم که مایکل جکسون داره برای تور هیستوری ، تمام مگا هیت های قدیمی خودش رو اجرا می کنه و با خودم فکر میکردم ، اصلاً  چه جور میشه به کنسرتی از مایکل جکسون فکر کرد و یاد امضاهای هنری او مثل بیلی جین و تریلر نیفتاد ؟؟؟ اما زمانی که من اون شب  اون آهنگها رو از نزدیک در کنسرت دیدم ، همگی اونها حتی از قبل هم بهتر اجرا شده بودند ! مثلاً در هنگام اجرای ترانه سیاه یا سفید ، ابتکار جالبی به خرج داده شده بود ؛ اونجایی که در اواخر اجرا همه اسپیکرها بر روی سر او فرو میریزن و آوار میشن ... یا مثلاً در آهنگ تریلر ، اونجایی که مایکل جکسون در میانه اون نیزه های آتشین گرفتار و بعدش هم ناپدید میشه ! حتی یه مِدلی دهه هفتادی جدید از آهنگهای تاپ Off The Wall هم به کنسرت اضافه شده بود !


مایکل جکسون در لحظه لحظه ثانیه های اون کنسرت لبخند زد و بالاتر از همیشه و همیشه روی فرم بود . در انتهای کنسرت ، او سه آهنگ Earth Song ، Heal The World و History را یکی بعد از دیگری اجرا نمود . از اونجایی که هر کدوم اون سه آهنگ یه شاهکار به تمام معنی بودند ، حضار انتظار می کشیدند که پایان هر کدوم ، نقطه انتهای کنسرت اون شب باشه و با همین ایده ، اقدام به ترک استادیوم می کردند و بعدش بلافاصله با شروع آهنگ بعدی ، به سرعت تمام  به جایگاه و صندلی خودشون باز می گشتند !



روی هم رفته باور من اینه که تور هیستوری ، بهترین اجرای مایکل جکسون تا اون روزگار به شمار میومد و حتی ده برابر از تور دنجروس هم بهتر بود ! مایکل بهتر از همیشه بود و در کل طول اجرا مدام با جمعیت حاضرین تبادل احساسات انجام میداد . اون روز ، 28 سپتامبر 1996 میلادی بهترین روز عمر من بود و من تا همیشه از MJ NEWS INTERNATIONAL بابت فراهم آوردن این شانس بزرگ و فراموش ناشدنی برای ما ، سپاسگزارم ...


*دوست دارید در ثانیه هایی از حس و حال اون شب Darren سهیم بشید ؟؟!! چرا معطلید ؟؟!! 

لینک دانلود


پاورقی:

* بعد از بیش از دو سال دوری اجباری به خونه برگشتم و قصد دارم که به حضور ابدیم در این سرای عشق و نور تا نفس دارم ادامه بدم ! چقدر دلم برات تنگ شده بود دوست قدیمی و پر خاطره من ...  



تا بعد ...

Stay Tuned

! Let's Dance

نظرات 3 + ارسال نظر
فرشته دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام علی اقا. داستانتون شنیدم اونم نه یه بار بلکه چندین بار.... واقعا جای تاسف داره، متاسفانه از این تندروهای مذهبی توی ایران کم نداریم که خودشون رو برتر از همه میدونن... . داستانتون واقعا عالی و بینظیر بود یکی از بهترین داستانهایی که شنیده بودم حیف که جای حساسی قطع شد...میشه ازتون خواهش کنم بقیش رو هم قرار بدین لطفا.

وقت بخیر :

قبل از پاسخ دادن به درخواستتون ، من یه درخواست دارم :

لطفاً در اولین فرصت ، پیامی رو همراه با معرفی کامل خودتون به ایمیل من ارسال کنید . چنانچه حدود یک هفته دوره ارزیابی و پرسش و پاسخ جامع من از خودتون رو در محیط ایمیل با موفقیت سپری نمودید ، داستان رو با کمال میل ادامه خواهم داد . موفق باشید :
ali_mjfollower@yahoo.com

سعید سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 11:43 ق.ظ

اوه چقدر خوشحال شدم دیدم دوبازه شروع کردی
واثعا بی تو اصلا دنیای من مایکلی نیست
خیلی وقتا با یاداوری خاطرات قدیم حالم خوب میشه و تو یکی از اونایی

غلط نکنم نصف مردم کره زمین با من خاطره دارند !!!

Somebody پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 01:36 ق.ظ

کاش میشد آدمای محبوب رو منجمد کرد و نگه داشتشون برای قرن ها. الان من به دوستام(نسل نوجوون های امروزی) میگم مایکل جکسون میشناسید ؟ میگن آره همونی که بسکتبالیست بود :| یا فوقش فقط اسمش رو میدونن و نمیدونن چه کارهایی کرده اصلا با گذشت زمان همه چی به تاریخ می پیونده و فراموش میشه

برام بیشتر از خودتون و مایکل جکسون ذهن و قلبتون که سعی در شناسوندنش به نسل جدید دارید بگید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد