مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

دانستنی های مایکل جکسون ( آثار Little Richards ... )

سلام و وقت بخیر به همگی دوستان عزیز ...


خوب ، خیلی فوری و بی مقدمه میرم سر اصل مطلب و نوشته امروز خودم رو با یک سوال اساسی شروع میکنم :


کیا در مورد Little Richards مطلبی به گوششون خورده ؟؟!!


حقیقتش اینه که به عنوان یک طرفدار مایکل جکسون که بیش از دو سوم سالهای عمرش رو وقف نام هنرمند هزاره ها کرده حداقل توقع من از افرادی که خودشون رو علاقمند و طرفدار مایکل جکسون میدونند اینه که لااقل تا امروز حداقل یک بار یه زندگی نامه ساده از مایکل جکسون رو مطالعه کرده باشند . با این حساب توقع چندان زیادی نخواهد بود که انتظار داشته باشم هر طرفدار مایکل جکسونی بدونه که Little Richards نام یکی از سلاطین و اسطوره های قدیمی دنیای موزیک Soul هستش که دست بر قضا یکی از آموزگاران و مرشدان تکرار نشدنی ارباب افسانه ها هم به شمار میاد !



خوب حالا یه سوال دیگه از همتون دارم :


کسی بین شما هست که هنوز از ماجرای خرید کاتالوگهای مشهور بیتلز توسط مایکل جکسون کبیر در سال 1985 میلادی خبر نداشته باشه ؟؟!! 


از صمیم قلب امیدوارم که جواب تک تک شما عزیزان منفی باشه و همتون تا حالا در مورد این واقعه تکان دهنده تاریخی ، مطالب مختلفی به گوشتون رسیده باشه . حالا شاید شما هم بعد از شنیدن ادامه این مطلب به اندازه ای که من نخستین بار بعد از شنیدن این خبر متعجب شدم ، متعجب و بهت زده بشید :


شاید براتون خیلی جالب باشه که بدونید حق انتشار مجموعه تمام آثار لیتل لیچاردز ، این غول و افسانه بزرگ دنیای سول تا سال 1985 میلادی به طور کامل و مطلق در اختیار گروه بیتلز قرار داشته است ! حالا شاید براتون خیلی جالب تر بشه که بفهمید مایکل جکسون بدون اینکه حتی روحش از این واقعه خبر داشته باشه اقدام به خریداری کاتالوگهای بیتلز نمود و به این ترتیب و بدون اینکه حتی ذره ای در این مورد اطلاعات داشته باشه به طور قانونی صاحب حق نشر آثار یکی از آموزگاران و مرشدان والا مقام خویش گردید ! 



حالا فکر میکنید وقتی مایکل جکسون از این مطلب مطلع شد چه کرد ؟؟!!


شاهدان عینی روایت میکنند و میگن وقتی او برای نخستین بار چشمش به نام لیتل ریچاردز در بین آثار هنرمندهای داخل لیست افتاد اشک در چشمانش حلقه زد و در حالیکه همچون دیوانگان بر سر برانکا و وکلایی که این خرید رو از طرف او انجام داده بودند فریاد میکشید از همشون خواست که خیلی سریع با تیم لیتل ریچاردز تماس برقرار نموده و حق انتشار آثار این هنرمند پیشکسوت و افسانه ای را به وی بازگردانند . مایکل جکسون به شدت غصه دار بود و اعتقاد داشت هنرمندهایی همانند لیتل ریچاردز انسانهای سخت کوش و بزرگی هستند که هرگز در طول زندگی هنریشان به حق و حقوقی که استحقاق و شایستگی اون رو دارند دست پیدا نکرده و اغلب توسط عوامل کمپانی های ضبط موسیقی مورد استثمار و سوء استفاده قرار گرفته و در انتها اغلب در فقر و تنگدستی بی انتها از دنیا میروند . مایکل جکسون معتقد بود و سخت باور داشت که بزرگانی همچون ریچاردز ، استحقاق و شایستگی دریافت پول از طریق حق انتشار آثار خود را دارا میباشند . به این ترتیب طولی نکشید که حق انتشار آثار لیتل ریچاردز به این هنرمند سیاه پوست بازگشت و ریچاردز به واسطه این اقدام ستودنی و تعظیم برانگیز ارباب افسانه ها برای نخستین بار در طول سالهای فعالیت حرفه ای خود از زیر سلطه مافیای نژادپرست و کثیف صنعت موسیقی خارج شده و به آنچه از دید مایکل جکسون استحقاقش را داشت دست یافت .


و اینگونه است که لیتل ریچاردز ، خواننده ، نوازنده و موسیقی دان بزرگ امریکایی امروز یکی از معدود هنرمندان سیاه پوستی در تاریخ است که حتی در دهه نهم زندگی خویش برای ثانیه ای دست طلبی و گدایی در برابر عوامل صنعت موسیقی در برابر آنچه که لایق و سزاوار دریافتش است ، دراز ننموده است .



در پایان ، مایکل جکسون کبیر خود پس از سالیان سال مبارزه و تلاش توسط عوامل جنایتکار و خونخوار همین صنعت کثیف و زشت از پا در آمد اما در حالی دیده از جهان فرو بست که تا لحظه مرگ ، آموزگاران و مرشدان همیشگی زندگیش را به خاطر داشت و با عشق و احترام از ایشان حمایت کرد ...



* نمیدونم چند سال و چند ماه و چند هفته و چند روز و چند ساعت و چند دقیقه و چند ثانیه دیگه برای آموختن از تو و یادگرفتن خوبی ها و بزرگی هات در این جهان وقت دارم ارباب . کاش میشد تا فرصت داشتم همه چیز رو بهم یکجا و یک دفعه می آموختی تا با خیال راحت چشم از این عالم فرو ببندم ! میترسم ارباب ... میترسم در انتها در حالیکه هنوز هیچی از توندیدم و نشنیدم در سوز و حسرت و دریغ شناخت تو از این دنیا برم . من میترسم که فرصتهای محدود و گذرای عمر ، مجال شناختن تو و نام بیکرانت رو در این عالم به من نده مایک ...

من حقیقتاً میترسم ...



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

میان پرده ( کفشهایی جدید برای مایکل ِجوان ... )

... یه روز مادر که متوجه پارگی ها و سوراخهای ته کفش قدیمی مایکل شد ، کفشهای کهنش رو برداشت و بدون اینکه بهش چیزی بگه براش یه جفت کفش نو خرید ولی مایکل از پوشیدن اونها سر باز زد . از مادر اصرار و از مایکل انکار ! کار به جایی رسید که مجبور شدم بهش التماس کنم که دست از سر اون کفشهای زهوار در رفتش برداره ولی او همچنان قبول نمیکرد ! وقتی که این کشمکش مدتی ادامه پیدا کرد ، مایک رو به من کرد و در کمال جدیت و قدرت بهم گفت :


لاتویا ! این چیزها حقیقتاً اهمیتی ندارند . نمیفهمم ... مردم چرا اینقدر به لباس اهمیت میدن ؟ در نظر من اون چیزی که ارزش اهمیت دادن رو داره موسیقیه ؛ اینکه در گوش من چطور به نظر برسه تا من بتونم خوب درکش کنم . چرا اینقدر اصرار دارید که من کفشهای جدیدی داشته باشم ؟ پس تکلیف اونی که هیچ کفشی برای پوشیدن نداره چیه ؟ یا اون مردی که حتی پایی برای پوشیدن کفش نداره ... اینها به نظر من اهمیت داره نه سوراخهای این کفش پاره و کهنه ... 


( برگرفته از کتاب خاطرات لاتویا جکسون )




راستی وجداناً توی کل عمرمون تا امروز تا حالا شده وقتی کفش نو خریدیم حتی یک ثانیه ، یک هزارم ثانیه به اونی که هیچ کفشی برای پوشیدن نداره فکر کرده باشیم ؟؟ یا اون مردی که پایی برای پوشیدنش نداره ؟؟ ...


و دنیا بعد از همه اینها هنوز توی این سوال باقی مونده که مایکل جکسون بالاخره مرد بود یا زن ؟؟!!




تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance