مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( دختری به نام Ladonna Jones )

Ladonna Jones دختری اهل دالاس امریکا بود که از اوج کودکی عشق و علاقه فراوانی را نسبت به مایکل جکسون درون قلب خود احساس می کرد . این دختر نوجوان که در سال 1984 میلادی تنها 11 سال سن داشت ، از ماهها و هفته ها قبل از آغاز تور بزرگ و تاریخ ساز Victory به امید خرید بلیط این کنسرت اقدام به پس انداز و ذخیره نمودن پول تو جیبی های محدودی که از پدرش میگرفت نموده بود تا شاید به این طریق بتونه به رویای ملاقات با قهرمان زندگیش در شبی فراموش نشدنی در کنسرت دالاس ، جامه عمل بپوشونه . متاسفانه به راه افتادن بازار سیاه طی روزها و هفته های منتهی به آغاز این تور و تشدید فعالیتهای غیر اخلاقی و غیر حرفه ای دلالی در بحث خرید و فروش غیر مجاز بلیط های این کنسرتها باعث افزایش سرسام آور و نجومی قیمت بلیط کنسرتهای تور ویکتوری مایکل جکسون گردیده بود و Ladonna به خوبی میدونست که حالا دیگه با حقوق ساعتی 6.75 دلار پدرش به عنوان یک کارگر خط تولید در کارخانه ، براش شانسی جهت خرید بلیط 30 دلاری کنسرت مایکل جکسون باقی نخواهد موند ! به همین علت دخترک سعی کرد از طریق انجام کارهای پاره وقت از جمله پرستاری بچه و کمک به زنان خانه دار در انجام وظایف و امور خانه داری ، در کنار پول توجیبی دریافتی از پدرش ، منبع درآمد دیگه ای هم برای خودش به وجود بیاره تا بتونه امیدش جهت ملاقات با سلطان پاپ رو همچنان درون قلبش زنده نگه داره . هرچند که متاسفانه در ماراتن میان تلاشها و فعالیتهای Ladonna و افزایش لحظه ای قیمت بلیطهای کنسرت ، در نهایت شانسی برای دخترک عاشق پیشه باقی نموند ...



Ladonna که در ذهن و قلب خود رویای دستیابی به بلیط کنسرت مایکل جکسون را از دست رفته و به پایان رسیده تلقی میکرد ، با همه وجود از مایکل جکسون و تیم مدیریتی او نا امید گردید . دخترک که گمان میکرد این افزایش لحظه ای قیمت بلیط امریست که به خواست و دستور مستقیم شخص مایکل جکسون رخ می دهد ، با درد و غم و دلشکستگی نامه ای سرگشاده به مایکل جکسون نوشت و موفق شد آن را در  روزنامه اخبار صبح دالاس به انتشار در بیاورد . جونز در این نامه ضمن نوشتن داستان زندگی خود ، با دلی شکسته و قلبی مجروح از مایکل جکسون گلایه کرده و وی را به پول پرستی و طمع ورزی زیاد در کسب سود و منفعت مالی فراوان محکوم نمود و بهش اعتراض کرد که او به هیچ عنوان به قشر محروم و کم درآمد جامعه امریکا اهمیتی نمی دهد.


و دقیقاً چند هفته بعد از انتشار این نامه و درست در آستانه شروع تور بزرگ Victory ، به ناگهان سیاست فروش بلیطهای این کنسرت از اساس تغییر کرد و در عرض یک شب ، بساط دلالی و دلال بازی در شهرهای مختلف امریکا بر سر فروش بلیط تور ویکتوری برچیده شده و قیمت بلیطهای تور به میزان واقعی خود بازگشت !! اما به راستی چه اتفاقی رخ داده بود ؟؟!!


ماجرا از این قرار بود که زمانیکه مایکل جکسون سرانجام پس از مخالفتهای فراوان تصمیم به همکاری در پروژه تور ویکتوری گرفته و حاضر گردید برای آخرین بار در کنار برادرانش بر روی صحنه ظاهر گردد ، به خواست مسئولین کنسرت گزار وظیفه فروش و توزیع بلیط را به دفاتر و نمایندگی های پست منطقه ای واگذار نمود و خود با خیالی آسوده و به دور از جنجالهای خبری ، مشغول آماده سازی و تمرین برای کنسرتهای این تور گردید ؛ غافل از اینکه مافیای هزار سر و پلید صنعت موسیقی از همان لحظه نقشه شومی برای طرفداران و عاشقان مایکل جکسون کشیده و کیسه گشادی را برای اخاذی از این جماعت عاشق و ساده لوح دوخته بود !!



کنسرت گزاران تور ویکتوری با همدستی و شراکت ادارات پست منطقه ای در اقصی نقاط ایالات متحده ، بدون اطلاع رسانی به شخص جکسون و تنها به صلاحدید و خواست خویش (!!!) ، تعداد بسیار بسیار زیادی از بلیطهای چاپ شده برای کنسرتهای این تور را از قبل خریداری نموده و در بازار سیاه و میان دلالان پول پرست و طماع تقسیم نموده و از دوران غفلت مشغول بودن پادشاه پاپ به انجام تمرینات سخت و فشرده آماده سازی برای آغاز تور سوء استفاده نموده و با حیوان صفتی محض ، منجر به افزایش هولناک و لحظه ای قیمت بلیطها گردیده بودند !! شاید اگر نامه سرگشاده دخترک نوجوان اهل دالاس در روزنامه صبحگاهی نبود ، مایکل جکسون هرگز و تا لحظه آغاز این کنسرتها متوجه جنایت بزرگی که توسط زیر دستان او در حق عاشقان و طرفدارانش رخ داده بود نمی گردید !!


به گفته شاهدان عینی و نزدیکان ، مایکل جکسون با خواندن مقاله Ladonna در روزنامه صبح دالاس ویران گشت ؛ اشک در چشمانش حلقه زد و در حالیکه از شدت خشم دستانش به وضوح می لرزید ، به پشت تلفن رفته و یک به یک شماره تک تک مدیران برنامه ، وکلا و کنسرت گزاران را گرفت و در حالیکه دقایقی بر سر هر یک از ایشان با عصبانیت فریاد کشید ، درخواست برگزاری کنفرانس مطبوعاتی فوری کرد !! و به این ترتیب مایکل جکسون در عرض ساعتی به همراه جکسونها در پشت تریبون این کنفرانس حاضر گردید و با مخاطبین و مردم جهان صحبت کرد :


... همتون خیلی خوب میدونید که من از ابتدا هم علاقه ای به برگزاری این تور نداشتم ... و حالا ببینید که نتیجه زیر پا گذاشتن خواسته قلبم چه نتیجه ای برایم به ارمغان آورده است : من به خاطر سیاست های کثیف و غیر انسانی عده ای به پول پرستی و مال اندوزی محکوم شده ام ؛ به صفتی که از اعماق قلبم نسبت به آن حس نفرت و انزجار میکنم !! من با همه قدرت و توان اعلام میکنم که از این ثانیه بلیط ها تنها به شیوه ای که من و تیم مدیریتی من اعلام میکنند به فروش خواهد رفت و هر بلیطی که از هر کانالی غیر از مسیر های مجاز و با قیمتی غیر از قیمت های عنوان شده توسط کمپانی به فروش خواهد رفت باطل و غیر مجاز است ! به علاوه در همین لحظه قول میدهم با همه قدرت ضرر و زیان تمام افرادی که در مقابل پرداخت پول ، بلیطی دریافت نکرده اند را از بخش دارایی های شخصی خویش جبران نمایم . همچنین از همینجا به همه دنیا اعلام میکنم سهمی که قرار بود در انتها به عنوان دستمزد و عایدی من از این تور در نظر گرفته شود به طور کامل و مطلق صرف امور خیریه و انسان دوستانه خواهد شد و من دست به دلاری از دلارهای حاصل از تور ویکتوری نخواهم زد ... 



مایکل جکسون در این کنفرانس خبری به اطلاع همگان رساند که بی نهایت ممنون و مدیون دختری اهل تگزاس به نام Ladonna Jones است که باعث گردید به موقع از این حوادث زشت و آزار دهنده مطلع گردد . متعاقب این کنفرانس ، 2 بلیط مجانی توسط کمپانی پپسی ، اسپانسر برگزار کننده تور ویکتوری برای Ladonna ارسال گردید . همچنین دعوت نامه ویژه ای توسط شخص مایکل جکسون به پاس قدردانی از این حرکت شجاعانه Ladonna برای دخترک ارسال گردید تا بانوی جوان بتواند در پشت صحنه و بعد از برگزاری کنسرت ، قهرمان زندگی خود را شخصاً ملاقات کند .


و بعد ها Ladonna در مورد خاطرات آن شب اینچنین گفت :


مایکل جکسون از دیدن لباس من بی نهایت شاد شد چرا که عکس خودش بر روی اون قرار گرفته بود . او هدیه ویژه ای که ژاکت طرح دار تور ویکتوری بود رو هم به من اهدا کرد . مایکل حتی از من سوال کرد که آیا صندلی مناسبی در محل برگزاری کنسرت به من رسیده بود یا خیر . خوب البته واقعاً عالی نبود اما در کل خیلی حال داد !!! من هم به خاطر قضاوت نادرستی که در حقش انجام داده بودم ازش بارها عذرخواهی نمودم ...




* خطاب به عوامل بی وجود و اجنبی شبکه انگلیسی من و تو :


اون موجود صورت عمل کرده ی اسکین بلیچینگ کننده ی معتاد و منحرف و فاسد و ولخرج و روانپریش و کودک آزار و دروغگو که شما در ششمین سالگرد درگذشت ارباب افسانه ها با مستندهای هجو و کثیفتان به مخاطبان ایرانی غافل و سفیه خود ارائه نمودید ، همان نور درخشان و خیره کننده دنیای عاشقانیست که بر عظمت ، پاکی ، بزرگی و بی انتهایی او تا ابد با افتخار سر سجده بر زمین ساییده و تلاشهای مذبوحانه شما جهت تخریب نام جاودان و فنا ناپذیر مایکل جکسون کبیر را تا زمان سرنگونی کامل عمله مزدورتان در سراسر گیتی خنثی خواهند نمود !


ویدیوی جدید انجمن حامیان مایکل جکسون :


حقیقت درباره برنامه های شبکه " من و تو " !!


مستند های " بی پرده با مایکل " و " پزشک قانونی " !!


لینک دانلود


لینک در شبکه F.B



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

با خاطرات مایکل جکسون ( سفرهای هلن – قسمت دوم )

مایکل جکسون به وعده خود عمل نمود و سرانجام در روز 27 آگوست به روی صحنه رفت . او علی رغم گرمای طاقت فرسای هوا تمام ذرات وجود و انرژی خودش رو در این اجرا ریخت و یکی از بهترین کنسرتهایی که من تا به حال از او دیده بودم را به نمایش درآورد . واکنش جمعیت در مقابل این اجرا جنون آسا بود چرا که اونها مدت زمانی طولانی رو برای دیدن این اجرا انتظار کشیده بودند. من در اون شب سعی کردم یکی از حوله هایی رو که مایکل جکسون به میان جمعیت پرتاب میکرد از آن خودم کنم ولی متاسفانه تنها حوله ای که تونسته بودم به سختی تصاحب کنم توسط یک مرد گنده که پشت سرم توی جمعیت ایستاده بود با قدرت تمام از سر انگشتانم ربوده شد! والله فقط خدا میدونه که اون بابا با اون حوله چی کار میتونست داشته باشه !!



بعد از اتمام کنسرت ما همگی به سمت هتل یورش بردیم تا بتونیم یک دور دیگه مایکل رو دیده و بهش بگیم که کنسرت تا چه اندازه عالی بوده است . مایکل برای لحظاتی بر روی بالکون هتل ظاهر گردید و با شادی شروع به دست تکان دادن برای ما و ارسال بوسه نمود . کمی بعد ، قایقی بر روی رودخانه پدیدار گشت که با آتش بازی زیبایی ، پیامی را برای مایکل جکسون ارسال مینمود:


اورینتال دوستت داره مایکل جکسون !!


و بلافاصله بعد از آن حجم انبوهی از آتش بازی به افتخار حضور مایکل جکسون ، آسمان بانکوک را همچون روز روشن ساخت . مایکل که از دیدن این آتش بازی ها حسابی لذت برده بود با شادی تمام شروع به کف زدن کرد و بیشتر و بیشتر برای حاضرین دست تکان داد . من فکر میکنم این حرکت کارمندان و خدمه اورینتال در آن شب ، اقدامی بسیار زیبا و پسندیده بود که خصوصاً در اوج جنجال مربوط به اتهامات زشت وارده بر مایکل جکسون ، ارزش آن را صد چندان می نمود . این حرکت به مایکل جکسون نشان داد که مردم جهان همچنان به او اهمیت داده و علی رغم همه دسیسه ها و نقشه های شومی که علیه او به راه افتاده ، همچنان او را باور داشته و به او عشق می ورزند .


سنگاپور:


توقف بعدی مایکل جکسون برای این تور ، سنگاپور بود .


سنگاپور بسیار متفاوت از بانکوک بود ؛ شهری به طرزی شگفت انگیز پاکیزه ، به دور از آلودگی هوا و بسیار مدرن و مترقی . مکان اقامت مایکل جکسون در سنگاپور ، هتل مشهور Raffles در نظر گرفته شده بود ؛ هتلی که ارتفاع آن تنها به اندازه دو طبقه بود . البته برخورد پرسنل هتل Raffles به هیچ عنوان به دوستانگی و متانت کارمندان هتل Oriental نبود . این افراد به هیچ عنوان رفتار مودبانه ای با گروه طرفداران مایکل جکسون که در جلوی هتل تجمع کرده و به فریاد زدن و آواز خوانی مشغول بودند از خود بروز ندادند . خدمه این هتل در تمام مدت حضور مایکل مشغول هل دادن و دور کردن ما از محوطه اطراف بوده و در اون اواخر ِحضور مایکل در سنگاپور حتی تهدید کردند که ما رو به دست نیروهای امنیتی خواهند سپرد تا بازداشتمون کنند !!

میشه گفت یه جورایی همه طرفدارهای اروپایی مایکل که در بانکوک بودند حالا در سنگاپور دور هم جمع شده بودند ؛ به انضمام اینکه این بار ، طرفداران جدیدی از کشور آلمان هم به جمع ما پیوسته بودند . در میان طرفداران حاضر در سنگاپور ، دخترکی اهل هلند به نام Freya هم خودنمایی میکرد که برای اهدای هدیه ای ویژه به مایکل به اونجا اومده بود . Freya به همراه طرفدار دیگری اهل هلند به نام Willy مجموعه ای نفیس شامل تعداد فراوانی عکس ِکودک که با کمک و همکاری طرفداران اروپایی آماده گردیده بود را به همراه داشت و قصد داشت آن را به همراه کتابی ویژه و زیبا به مایکل جکسون اهدا نماید . Freya این مجموعه را قبل از شروع نخستین کنسرت در سنگاپور به دست افراد و کارمندان مایکل داد و درست صبح روز بعد ، زمانی که در بیرون هتل کنار سایر طرفداران انتظار دیدار مجدد با مایکل جکسون را می کشید ، توسط پزشک معالج مایکل به داخل هتل فرا خوانده شد . دکتر ، گوشی تلفنی را به دستان دخترک داد و در طرف دیگر خط ... بله مایکل جکسون انتظار صحبت با او را میکشید !! مایکل از پشت تلفن به دخترک اطلاع داد که چقدر هدیه ارزشمند او را دوست داشته و اینکه در طول شب گذشته ساعت ها آن را در آغوش گرفته و با شادی و خوشحالی در گوشه و کنار اتاقش در هتل قدم زده است . مایکل همچنین به Freya اطلاع داد که این هدیه ، مکانی ویژه در نورلند خواهد داشت و اینکه در حقیقت ، این طرفداران هستند که دارو و طبیب واقعی او به شمار آمده و اینکه او حقیقتاً عاشقانه تک تک ایشان را دوست میدارد . 



از اونجاییکه کنسرتهای سنگاپور به فرم نشسته برگزار میشدند ، بنابر این ما هیچ شانسی جهت ورود به ردیف های نخست را در اختیار نداشته و در نتیجه تنها مجبور به تماشای کنسرت از راه دور و تعریف و تمجدید از نور پردازی ها و لیزر شوهای موجود بر روی صحنه شدیم !!


کنسرت نخست در سنگاپور در روز تولد 35 سالگی مایکل جکسون برگزار گردید و اعضای بند بلافاصله بعد از پایان اجرای JAM به نواختن موسیقی Happy Birthday برای مایکل پرداختند . مایکل هم با دیدن این اوضاع در حالیکه از شدت خجالت سرش را پایین انداخته و با لبخند بر روی صحنه قدم میزد ، انگشت اشاره اش را به علامت " ای پدرسوخته ها " (!!!) به سوی ایشان تکان میداد !!



دانلود ویدیو


بعد از پایان کنسرت روز تولد و در اطراف هتل ، جمعی از طرفداران اروپایی در کنار پنجره اتاق مایکل جمع شده و در حالیکه بنر بزرگی در دست داشتند ، با آهنگهای مایکل جکسون همسرایی مینمودند . لحظاتی بعد مایکل در پشت پنجره نمایان گردید و سپس با لبخندی شیطنت بار و با اشاره سر از اونها خواست که داخل سوییت وی شده و او را همراهی نمایند !!! با دیدن این منظره ، دختری اهل آلمان به نام Nadine که بنر را در دست داشت به سرعت داخل هتل دوید و از پله ها به سمت اتاق مایکل در طبقه دوم بالا رفت . وقتی Nadine به اتاق مایکل رسید مایکل بنر را ازدستان دخترک گرفت و فدورای مشکی خود را بر سر او قرار داد و هر دو در کنار هم با این وضع در پشت پنجره هتل ظاهر شدند که این منظره ، جنون و هیجان حاضرین در پیاده روی کنار هتل را صد چندان نمود !!! دو نفر از طرفداران هم قبل از شروع کنسرت در همین مکان با مایکل ملاقات کرده بودند . بعد از Nadine ، فرصت در اختیار طرفدار دیگری به نام Helen اهل آلمان قرار گرفت تا نقاشی زیبایی که از مایکل کشیده بود را شخصاً تقدیم سلطان پاپ نماید . بعد از Nadine و Helen، دخترکی به نام Lily اهل لس آنجلس به اتاق مایکل جکسون رفت . به گفته هر سه این طرفدارها ، آنها موفق شدند عکسهای یادگاری دو نفره زیادی با مایکل در سوییت شخصی وی در هتل بیندازند که متاسفانه در نهایت هیچکدام از این عکسها به بیرون درز پیدا ننمود .



متاسفانه دومین کنسرت در سنگاپور مجدداً به علت بیماری و اوضاع جسمی نامناسب مایکل کنسل گردید . این کنسلیشن یه جورایی درست در دقیقه 90 و زمانی که مایکل برای اجرای کنسرت به استادیوم وارد شده بود رخ داد !! بعد از این رخداد ، مایکل جکسون مجدداً نوار ویدئویی مخصوصی ضبط نمود و ضمن عذرخواهی از طرفداران ، تاریخ این اجرا را برای روز اول سپتامبر برنامه ریزی کرد . سرانجام این کنسرت نیز در تاریخ مقرر به اجرا در آمد و به نظر میومد که خوشبختانه مایکل مشکل خاصی را بعد از این اجرا احساس نکرده چرا که او تا حدود ساعت 3 بامداد بعد از اجرای کنسرت با شادمانی در فروشگاههای سنگاپور به خرید کردن پرداخت !


از طرف دیگر ، الیزابت تیلور نیز که جهت حضور در کنار مایکل جکسون به سنگاپور سفر نموده بود ، یک بعد از ظهر در حال خرید در فروشگاههای اطراف Raffles رویت گردید . او بسیار خوب و سر حال به نظر میرسید و زمانی که ما را ملاقات نمود ، نگاهی گرم و دوستانه به ما انداخت و برای ما با مهربانی دست تکان داد .


سرانجام ما یک روز قبل از خروج مایکل جکسون ، سنگاپور را ترک نمودیم اما بعدها شنیدیم که او در روز آخر اقامتش ، دو شمپانزه ای را که از باغ وحش جهت اهدا به هتل خریداری کرده بود با خود به هتل برده و حتی با آنها مراسم عکس برداری ویژه ای را بر بام هتل برگزار نموده بود !!

تایپه :


حضور مایکل جکسون در چین تایپه به قدری بی نظم و پر حاشیه بود که دیگه نمیشد بدتر از اون رو توی ذهن تجسم نمود ! قرار بود مایکل در Grand Formosa Regent Hotel اقامت داشته باشه . گویی دستفروشان و کاسبان محلی در تایپه همگی به خوبی از قبل از برنامه مایکل و محل اقامت او آگاهی داشتند چرا که به محض رسیدن ما به محل ، جهت خوش آمد گویی و شادمانی به سرعت شروع به توزیع حجم انبوهی بروشور و تی شرت با عکس ها و طرح های مختلف مایکل جکسون میان ما نمودند . نکته ای که منو خیلی در تایپه ذوق زده و شادمان کرد این بود که متوجه شدم عده ای از طرفداران لندنی و دوستان امجی فن هم وطنم هم جهت دیدار با مایکل جکسون به تایپه اومده و در کنار من و دوستان جدیدم قرار گرفته اند که به این خاطر بی نهایت خوشحال بودم . اونها از اتفاقات و وقایعی که بعد از خروج من در لندن رخ داده بود برای من تعریف کرده و حتی بهم خبر دادند که یکبار تصویر من رو در گزارش های خبری تلویزیون مشاهده کرده اند !! 


مایکل جکسون در غروب روز سوم سپتامبر در میان حجم انبوهی از عکاسان و خبرنگاران وارد فرودگاه تایپه گردید . در این سفر الیزابت تیلور و همسر جدیدش لری نیز وی را همراهی میکردند . الیزابت و لری به همراه گروه محافظان پیشاپیش ، مقدمات خروج او از فرودگاه را مهیا نموده بودند . پس از دقایقی پر اضطراب و مملو از آشوب و پریشانی در قسمت گیت های خروجی فرودگاه و پس از اینکه محافظین ، انبوه جمعیت را به سختی کنار زده و راه را جهت خروج مایکل و ورود او به اتوموبیل اختصاصی آماده نمودند ، او به سرعت و با حالتی نیمه ایستاده و خمیده همانگونه که در اغلب مواقع اینگونه عمل میکرد با سرعت فراوان راه خود را از میان جمعیت پیدا نموده و در چشم بر هم زدنی در میان صدای فریادهای جنون آسای جمعیت از دیدگان ناپدید شد . عکاسان و خبرنگاران که از دیدن مایکل در اون پیراهن ارغوانی به جنون اومده بودند ، شروع به فشار دادن ما و هل دادنمون کرده و به سختی و زور زیاد سعی میکردند در میان اون انبوه جمعیت راهی برای گرفتن عکس و فیلم از مایکل جکسون به دست بیارند ...



دانلود ویدیو


اما اگه بخوام از اجراها در تایپه بهتون بگم باید گفت که جمعیت درست همانند بانکوک ایستاده کنسرت ها رو تماشا میکردند با این تفاوت که قیمت بلیط در تایپه به مراتب گران تر از کشورهای قبل بود به طوری که قیمت یک بلیط برای ردیف نخست 100 یورو تمام میشد !


در یکی از روزهای اقامتش ، مایکل جکسون به یکی از فروشگاه های اسباب بازی فروشی مشهور هم سری زد و دقیقاً مشابه همیشه بار دیگر مبالغ هنگفتی پول را صرف خرید اسباب بازی برای خودش و سایر کودکان نمود !! البته متاسفانه در طول این خرید همه چیز هم به خوبی و آرامی کامل پیش نرفت . در یک صحنه یکی از محافظین شخصی مایکل با یک پاپاراتزی که در گوشه ای کمین کرده و مشغول عکس برداری از مایکل در هنگام خرید بود درگیر شد که خوشبختانه این واقعه ، به جز انتشار چندین مقاله کوتاه در روزنامه صبح روز بعد ، بازتاب مطبوعاتی و جنجالی بزرگتری در سطح جهان پیدا نکرد . در یک واقعه و یک روز دیگه زمانی که پنجره اتوموبیل حاوی مایکل باز بود ، شخصی ناگهان سگی را از پنجره به عنوان هدیه به دستان مایکل سپرد و او نیز قبل از ترک محل یادداشتی را تحویل فرد اهدا کننده نمود که بر روی آن نوشته شده بود:


بابت سگ متشکرم !


نکته حائز اهمیت از سفر مایکل به تایوان این بود که اغلب اعضای خانواده جکسون در این سفر و در طول مدت اقامت وی در این کشور برای عیادت و دیدار از مایکل به اونجا سفر کردند؛ کاترین، جوزف، جرمین، جکی، رندی و ربی افرادی بودند که ما اونها رو ملاقات کرده و زمانی که در هتل اقامت داشتند با هر کدومشون چند کلمه ای رو هم صحبت کردیم .


ژاپن :


فوکوئوکای ژاپن، اقامتگاه بعدی مایکل جکسون در ادامه جدول زمانبندی تور Dangerous در نظر گرفته شده بود اما مایکل به جای سفرِ مستقیم به فوکوئوکا، ابتدا به ناکازاکی رفته و در اونجا در پارک تفریحی ویژه ای موسوم به Huis Ten Bosch که در روستای هلندی های مقیم ژاپن قرار گرفته سکنی گزید . از اونجاییکه ما حدس زدیم مایکل احتمالاً جهت استراحت و رفع خستگی های جسمی و روحی ناشی از زمانبندی فشرده کنسرت ها این زمان استراحت رو برای خودش در نظر گرفته اینه که برای احترام به خواسته و خلوت مایکل تصمیم گرفتیم به اون دهکده و اون پارک نریم چرا که رفتن به اونجا رو بسیار بی ادبانه و گستاخانه تجسم میکردیم . چند روز بعد ، مایکل مطابق برنامه به فوکوئوکا اومد و در هتل Hyatt Regency مستقر گردید . راستش این هتل در بین هتل های قبلی ، هتل مورد علاقه ما به شمار میومد چرا که کلیه راهرو های این هتل از شیشه پوشیده شده بود و شما میتونستید از توی لابی ، مردمی که در سمت مخالف راهرو قدم میزدند رو هم مشاهده کنید . به همین علت زمانی که مایکل وارد هتل شد ، ما موفق به دیدن او شده و متوجه شدیم که او به سمت آسانسور رفته و کلید طبقه ششم را فشار داد . خوب، خیلی عالی بود ... حداقل تونستیم یه سرنخی به دست بیاریم که اتاق او کدوم طرفه !! بعد از رفتن مایکل به داخل اتاقش ما هرچی که بیرون محوطه هتل داد و فریاد کردیم و اسمش رو صدا زدیم ، او پشت پنجره اتاقش نیومد . احتمالاً طفلکی خیلی به خاطر سفرهای مکرر و پشت سر هم خسته شده بوده ...


اما کنسرت ها مجدداً شبیه به سنگاپور به صورت نشسته برای جمعیت برنامه ریزی شده بودند و به همین علت مجدداً ردیف جلو برای ما علامت ورود ممنوع خورده بود !! راستش ما تو اون شب قبل از پایان کنسرت استادیوم رو ترک کردیم تا موفق بشیم موقع برگشت مایکل به هتل او رو مجدداً رو در رو ملاقات کنیم . میدونید ، بعضی وقتها واقعاً می ارزه که آدم بخشی از یک کنسرت رو جهت ملاقات با مایکل جکسون در محوطه هتل از دست بده و این دقیقاً عین تصمیمی بود که ما اون شب گرفتیم !!



بعد از کنسرت دوم فوکوئوکا ، مایکل اون شب در پشت پنجره هتلش ظاهر شد و به دست تکان دادن برای جمعیت مشغول گردید . او یه جوری تا کمر بر روی پنجره هتل خم شده بود که ما وحشت کرده بودیم نکنه هر لحظه از اون بالا به سمت پایین سقوط کنه !!


* نمیدونم چرا اون زمانها کسی گیر نمیداده که داشته عملیات مایکل دنگلینگ رو اجرا میکرده ؟؟!! *



مایکل سپس کلاه امضا شده خودش رو به سمت خیابون پرتاب کرد و یکی از دوستانم به نام ماریا همراه با یک دختر ژاپنی همزمان به سرعت به سوی کلاه دویدند تا اون رو از آن خودشون کنند . متاسفانه اونها به طور همزمان به کلاه رسیده و سرانجام بعد از دقایقی درگیری و گیس و گیس کشی (!!!) ، دو دختر تصمیم گرفتند تا کلاه رو به دو قسمت مساوی تقسیم کرده و هر کدوم یه بخش از اون کلاه رو تا همیشه برای خودشون نگه دارند !!!!


سرانجام فردای اون روز مایکل جکسون تصمیم به ترک ژاپن گرفت و هتل رو ترک نمود و بلافاصله حجم انبوهی از جمعیت توی تاکسی ها پریدند تا او را تا رسیدن به فرودگاه تعقیب کنند . وقتی که ما به فرودگاه رسیدیم، مردم دیوانه وار در سالن های ترمینال خروجی این طرف و اون طرف دویده و دنبال مایکل می گشتند . صحنه ی خیلی مضحکی بود؛ یه مشت امجی فن خل و چل بدون اینکه حتی نشونه ای داشته باشند که مایکل جکسون کجا میتونه باشه داشتند همینطور بی هدف و جیغ کشان در فرودگاه این طرف و اون طرف می دویدند !! سرانجام بعد از دقایقی وقتی که متوجه شدیم مایکل سوار هواپیما شده و اینکه دیگه موفق به ملاقات با او نخواهیم شد ، درمونده و ناامید به پشت سکوی مشاهده رفتیم تا لااقل صحنه بلند شدن و برخاستن هواپیما از باند فرودگاه رو از دست ندیم . صحنه بسیار ناراحت کننده و غم انگیزی بود؛ طرفداران ژاپنی در پشت اون سکوی شیشه ای در حالیکه بی نهایت غمگین و افسرده بودند ، با ناراحتی برای مایکل دست تکون داده و با او خداحافظی میکردند . بعضی از این طرفداران ژاپنی به قدری داغون بودند که دو زانو روی زمین نشسته و در حالیکه کف دستهاشون رو به شیشه سکو چسبونده بودند ، زار زار اشک میریختند . ما با دیدن این طرفدارها به طرز وحشتناکی حس گناه میکردیم چرا که میدونستیم ما بار دیگه و در نقطه ای جدید مجدداً مایکل رو خواهیم دید حال آنکه این شانس و موقعیت احتمالاً برای این طرفداران ژاپنی دیگه به وجود نمیومد . ما بعد از رفتن مایکل با تعداد زیادی از اون طرفداران ژاپنی عکس های یادگاری انداختیم . اونها بی نهایت رفتار مهربانانه و دوستانه ای با ما داشتند و ما حقیقتاً امیدوار بودیم که ای کاش بتونیم اونها رو بار دیگه ملاقات کنیم ...


ادامه دارد!


تا بعد ...
 

Stay Tuned

! Let's Dance

با خاطرات مایکل جکسون ( سفرهای هلن – قسمت دوم )

مایکل جکسون به وعده خود عمل نمود و سرانجام در روز 27 آگوست به روی صحنه رفت . او علی رغم گرمای طاقت فرسای هوا تمام ذرات وجود و انرژی خودش رو در این اجرا ریخت و یکی از بهترین کنسرتهایی که من تا به حال از او دیده بودم را به نمایش درآورد . واکنش جمعیت در مقابل این اجرا جنون آسا بود چرا که اونها مدت زمانی طولانی رو برای دیدن این اجرا انتظار کشیده بودند. من در اون شب سعی کردم یکی از حوله هایی رو که مایکل جکسون به میان جمعیت پرتاب میکرد از آن خودم کنم ولی متاسفانه تنها حوله ای که تونسته بودم به سختی تصاحب کنم توسط یک مرد گنده که پشت سرم توی جمعیت ایستاده بود با قدرت تمام از سر انگشتانم ربوده شد! والله فقط خدا میدونه که اون بابا با اون حوله چی کار میتونست داشته باشه !!



بعد از اتمام کنسرت ما همگی به سمت هتل یورش بردیم تا بتونیم یک دور دیگه مایکل رو دیده و بهش بگیم که کنسرت تا چه اندازه عالی بوده است . مایکل برای لحظاتی بر روی بالکون هتل ظاهر گردید و با شادی شروع به دست تکان دادن برای ما و ارسال بوسه نمود . کمی بعد ، قایقی بر روی رودخانه پدیدار گشت که با آتش بازی زیبایی ، پیامی را برای مایکل جکسون ارسال مینمود:


اورینتال دوستت داره مایکل جکسون !!


و بلافاصله بعد از آن حجم انبوهی از آتش بازی به افتخار حضور مایکل جکسون ، آسمان بانکوک را همچون روز روشن ساخت . مایکل که از دیدن این آتش بازی ها حسابی لذت برده بود با شادی تمام شروع به کف زدن کرد و بیشتر و بیشتر برای حاضرین دست تکان داد . من فکر میکنم این حرکت کارمندان و خدمه اورینتال در آن شب ، اقدامی بسیار زیبا و پسندیده بود که خصوصاً در اوج جنجال مربوط به اتهامات زشت وارده بر مایکل جکسون ، ارزش آن را صد چندان می نمود . این حرکت به مایکل جکسون نشان داد که مردم جهان همچنان به او اهمیت داده و علی رغم همه دسیسه ها و نقشه های شومی که علیه او به راه افتاده ، همچنان او را باور داشته و به او عشق می ورزند .


سنگاپور:


توقف بعدی مایکل جکسون برای این تور ، سنگاپور بود .


سنگاپور بسیار متفاوت از بانکوک بود ؛ شهری به طرزی شگفت انگیز پاکیزه ، به دور از آلودگی هوا و بسیار مدرن و مترقی . مکان اقامت مایکل جکسون در سنگاپور ، هتل مشهور Raffles در نظر گرفته شده بود ؛ هتلی که ارتفاع آن تنها به اندازه دو طبقه بود . البته برخورد پرسنل هتل Raffles به هیچ عنوان به دوستانگی و متانت کارمندان هتل Oriental نبود . این افراد به هیچ عنوان رفتار مودبانه ای با گروه طرفداران مایکل جکسون که در جلوی هتل تجمع کرده و به فریاد زدن و آواز خوانی مشغول بودند از خود بروز ندادند . خدمه این هتل در تمام مدت حضور مایکل مشغول هل دادن و دور کردن ما از محوطه اطراف بوده و در اون اواخر ِحضور مایکل در سنگاپور حتی تهدید کردند که ما رو به دست نیروهای امنیتی خواهند سپرد تا بازداشتمون کنند !!

میشه گفت یه جورایی همه طرفدارهای اروپایی مایکل که در بانکوک بودند حالا در سنگاپور دور هم جمع شده بودند ؛ به انضمام اینکه این بار ، طرفداران جدیدی از کشور آلمان هم به جمع ما پیوسته بودند . در میان طرفداران حاضر در سنگاپور ، دخترکی اهل هلند به نام Freya هم خودنمایی میکرد که برای اهدای هدیه ای ویژه به مایکل به اونجا اومده بود . Freya به همراه طرفدار دیگری اهل هلند به نام Willy مجموعه ای نفیس شامل تعداد فراوانی عکس ِکودک که با کمک و همکاری طرفداران اروپایی آماده گردیده بود را به همراه داشت و قصد داشت آن را به همراه کتابی ویژه و زیبا به مایکل جکسون اهدا نماید . Freya این مجموعه را قبل از شروع نخستین کنسرت در سنگاپور به دست افراد و کارمندان مایکل داد و درست صبح روز بعد ، زمانی که در بیرون هتل کنار سایر طرفداران انتظار دیدار مجدد با مایکل جکسون را می کشید ، توسط پزشک معالج مایکل به داخل هتل فرا خوانده شد . دکتر ، گوشی تلفنی را به دستان دخترک داد و در طرف دیگر خط ... بله مایکل جکسون انتظار صحبت با او را میکشید !! مایکل از پشت تلفن به دخترک اطلاع داد که چقدر هدیه ارزشمند او را دوست داشته و اینکه در طول شب گذشته ساعت ها آن را در آغوش گرفته و با شادی و خوشحالی در گوشه و کنار اتاقش در هتل قدم زده است . مایکل همچنین به Freya اطلاع داد که این هدیه ، مکانی ویژه در نورلند خواهد داشت و اینکه در حقیقت ، این طرفداران هستند که دارو و طبیب واقعی او به شمار آمده و اینکه او حقیقتاً عاشقانه تک تک ایشان را دوست میدارد . 



از اونجاییکه کنسرتهای سنگاپور به فرم نشسته برگزار میشدند ، بنابر این ما هیچ شانسی جهت ورود به ردیف های نخست را در اختیار نداشته و در نتیجه تنها مجبور به تماشای کنسرت از راه دور و تعریف و تمجدید از نور پردازی ها و لیزر شوهای موجود بر روی صحنه شدیم !!


کنسرت نخست در سنگاپور در روز تولد 35 سالگی مایکل جکسون برگزار گردید و اعضای بند بلافاصله بعد از پایان اجرای JAM به نواختن موسیقی Happy Birthday برای مایکل پرداختند . مایکل هم با دیدن این اوضاع در حالیکه از شدت خجالت سرش را پایین انداخته و با لبخند بر روی صحنه قدم میزد ، انگشت اشاره اش را به علامت " ای پدرسوخته ها " (!!!) به سوی ایشان تکان میداد !!



دانلود ویدیو


بعد از پایان کنسرت روز تولد و در اطراف هتل ، جمعی از طرفداران اروپایی در کنار پنجره اتاق مایکل جمع شده و در حالیکه بنر بزرگی در دست داشتند ، با آهنگهای مایکل جکسون همسرایی مینمودند . لحظاتی بعد مایکل در پشت پنجره نمایان گردید و سپس با لبخندی شیطنت بار و با اشاره سر از اونها خواست که داخل سوییت وی شده و او را همراهی نمایند !!! با دیدن این منظره ، دختری اهل آلمان به نام Nadine که بنر را در دست داشت به سرعت داخل هتل دوید و از پله ها به سمت اتاق مایکل در طبقه دوم بالا رفت . وقتی Nadine به اتاق مایکل رسید مایکل بنر را ازدستان دخترک گرفت و فدورای مشکی خود را بر سر او قرار داد و هر دو در کنار هم با این وضع در پشت پنجره هتل ظاهر شدند که این منظره ، جنون و هیجان حاضرین در پیاده روی کنار هتل را صد چندان نمود !!! دو نفر از طرفداران هم قبل از شروع کنسرت در همین مکان با مایکل ملاقات کرده بودند . بعد از Nadine ، فرصت در اختیار طرفدار دیگری به نام Helen اهل آلمان قرار گرفت تا نقاشی زیبایی که از مایکل کشیده بود را شخصاً تقدیم سلطان پاپ نماید . بعد از Nadine و Helen، دخترکی به نام Lily اهل لس آنجلس به اتاق مایکل جکسون رفت . به گفته هر سه این طرفدارها ، آنها موفق شدند عکسهای یادگاری دو نفره زیادی با مایکل در سوییت شخصی وی در هتل بیندازند که متاسفانه در نهایت هیچکدام از این عکسها به بیرون درز پیدا ننمود .



متاسفانه دومین کنسرت در سنگاپور مجدداً به علت بیماری و اوضاع جسمی نامناسب مایکل کنسل گردید . این کنسلیشن یه جورایی درست در دقیقه 90 و زمانی که مایکل برای اجرای کنسرت به استادیوم وارد شده بود رخ داد !! بعد از این رخداد ، مایکل جکسون مجدداً نوار ویدئویی مخصوصی ضبط نمود و ضمن عذرخواهی از طرفداران ، تاریخ این اجرا را برای روز اول سپتامبر برنامه ریزی کرد . سرانجام این کنسرت نیز در تاریخ مقرر به اجرا در آمد و به نظر میومد که خوشبختانه مایکل مشکل خاصی را بعد از این اجرا احساس نکرده چرا که او تا حدود ساعت 3 بامداد بعد از اجرای کنسرت با شادمانی در فروشگاههای سنگاپور به خرید کردن پرداخت !


از طرف دیگر ، الیزابت تیلور نیز که جهت حضور در کنار مایکل جکسون به سنگاپور سفر نموده بود ، یک بعد از ظهر در حال خرید در فروشگاههای اطراف Raffles رویت گردید . او بسیار خوب و سر حال به نظر میرسید و زمانی که ما را ملاقات نمود ، نگاهی گرم و دوستانه به ما انداخت و برای ما با مهربانی دست تکان داد .


سرانجام ما یک روز قبل از خروج مایکل جکسون ، سنگاپور را ترک نمودیم اما بعدها شنیدیم که او در روز آخر اقامتش ، دو شمپانزه ای را که از باغ وحش جهت اهدا به هتل خریداری کرده بود با خود به هتل برده و حتی با آنها مراسم عکس برداری ویژه ای را بر بام هتل برگزار نموده بود !!

تایپه :


حضور مایکل جکسون در چین تایپه به قدری بی نظم و پر حاشیه بود که دیگه نمیشد بدتر از اون رو توی ذهن تجسم نمود ! قرار بود مایکل در Grand Formosa Regent Hotel اقامت داشته باشه . گویی دستفروشان و کاسبان محلی در تایپه همگی به خوبی از قبل از برنامه مایکل و محل اقامت او آگاهی داشتند چرا که به محض رسیدن ما به محل ، جهت خوش آمد گویی و شادمانی به سرعت شروع به توزیع حجم انبوهی بروشور و تی شرت با عکس ها و طرح های مختلف مایکل جکسون میان ما نمودند . نکته ای که منو خیلی در تایپه ذوق زده و شادمان کرد این بود که متوجه شدم عده ای از طرفداران لندنی و دوستان امجی فن هم وطنم هم جهت دیدار با مایکل جکسون به تایپه اومده و در کنار من و دوستان جدیدم قرار گرفته اند که به این خاطر بی نهایت خوشحال بودم . اونها از اتفاقات و وقایعی که بعد از خروج من در لندن رخ داده بود برای من تعریف کرده و حتی بهم خبر دادند که یکبار تصویر من رو در گزارش های خبری تلویزیون مشاهده کرده اند !! 


مایکل جکسون در غروب روز سوم سپتامبر در میان حجم انبوهی از عکاسان و خبرنگاران وارد فرودگاه تایپه گردید . در این سفر الیزابت تیلور و همسر جدیدش لری نیز وی را همراهی میکردند . الیزابت و لری به همراه گروه محافظان پیشاپیش ، مقدمات خروج او از فرودگاه را مهیا نموده بودند . پس از دقایقی پر اضطراب و مملو از آشوب و پریشانی در قسمت گیت های خروجی فرودگاه و پس از اینکه محافظین ، انبوه جمعیت را به سختی کنار زده و راه را جهت خروج مایکل و ورود او به اتوموبیل اختصاصی آماده نمودند ، او به سرعت و با حالتی نیمه ایستاده و خمیده همانگونه که در اغلب مواقع اینگونه عمل میکرد با سرعت فراوان راه خود را از میان جمعیت پیدا نموده و در چشم بر هم زدنی در میان صدای فریادهای جنون آسای جمعیت از دیدگان ناپدید شد . عکاسان و خبرنگاران که از دیدن مایکل در اون پیراهن ارغوانی به جنون اومده بودند ، شروع به فشار دادن ما و هل دادنمون کرده و به سختی و زور زیاد سعی میکردند در میان اون انبوه جمعیت راهی برای گرفتن عکس و فیلم از مایکل جکسون به دست بیارند ...



دانلود ویدیو


اما اگه بخوام از اجراها در تایپه بهتون بگم باید گفت که جمعیت درست همانند بانکوک ایستاده کنسرت ها رو تماشا میکردند با این تفاوت که قیمت بلیط در تایپه به مراتب گران تر از کشورهای قبل بود به طوری که قیمت یک بلیط برای ردیف نخست 100 یورو تمام میشد !


در یکی از روزهای اقامتش ، مایکل جکسون به یکی از فروشگاه های اسباب بازی فروشی مشهور هم سری زد و دقیقاً مشابه همیشه بار دیگر مبالغ هنگفتی پول را صرف خرید اسباب بازی برای خودش و سایر کودکان نمود !! البته متاسفانه در طول این خرید همه چیز هم به خوبی و آرامی کامل پیش نرفت . در یک صحنه یکی از محافظین شخصی مایکل با یک پاپاراتزی که در گوشه ای کمین کرده و مشغول عکس برداری از مایکل در هنگام خرید بود درگیر شد که خوشبختانه این واقعه ، به جز انتشار چندین مقاله کوتاه در روزنامه صبح روز بعد ، بازتاب مطبوعاتی و جنجالی بزرگتری در سطح جهان پیدا نکرد . در یک واقعه و یک روز دیگه زمانی که پنجره اتوموبیل حاوی مایکل باز بود ، شخصی ناگهان سگی را از پنجره به عنوان هدیه به دستان مایکل سپرد و او نیز قبل از ترک محل یادداشتی را تحویل فرد اهدا کننده نمود که بر روی آن نوشته شده بود:


بابت سگ متشکرم !


نکته حائز اهمیت از سفر مایکل به تایوان این بود که اغلب اعضای خانواده جکسون در این سفر و در طول مدت اقامت وی در این کشور برای عیادت و دیدار از مایکل به اونجا سفر کردند؛ کاترین، جوزف، جرمین، جکی، رندی و ربی افرادی بودند که ما اونها رو ملاقات کرده و زمانی که در هتل اقامت داشتند با هر کدومشون چند کلمه ای رو هم صحبت کردیم .


ژاپن :


فوکوئوکای ژاپن، اقامتگاه بعدی مایکل جکسون در ادامه جدول زمانبندی تور Dangerous در نظر گرفته شده بود اما مایکل به جای سفرِ مستقیم به فوکوئوکا، ابتدا به ناکازاکی رفته و در اونجا در پارک تفریحی ویژه ای موسوم به Huis Ten Bosch که در روستای هلندی های مقیم ژاپن قرار گرفته سکنی گزید . از اونجاییکه ما حدس زدیم مایکل احتمالاً جهت استراحت و رفع خستگی های جسمی و روحی ناشی از زمانبندی فشرده کنسرت ها این زمان استراحت رو برای خودش در نظر گرفته اینه که برای احترام به خواسته و خلوت مایکل تصمیم گرفتیم به اون دهکده و اون پارک نریم چرا که رفتن به اونجا رو بسیار بی ادبانه و گستاخانه تجسم میکردیم . چند روز بعد ، مایکل مطابق برنامه به فوکوئوکا اومد و در هتل Hyatt Regency مستقر گردید . راستش این هتل در بین هتل های قبلی ، هتل مورد علاقه ما به شمار میومد چرا که کلیه راهرو های این هتل از شیشه پوشیده شده بود و شما میتونستید از توی لابی ، مردمی که در سمت مخالف راهرو قدم میزدند رو هم مشاهده کنید . به همین علت زمانی که مایکل وارد هتل شد ، ما موفق به دیدن او شده و متوجه شدیم که او به سمت آسانسور رفته و کلید طبقه ششم را فشار داد . خوب، خیلی عالی بود ... حداقل تونستیم یه سرنخی به دست بیاریم که اتاق او کدوم طرفه !! بعد از رفتن مایکل به داخل اتاقش ما هرچی که بیرون محوطه هتل داد و فریاد کردیم و اسمش رو صدا زدیم ، او پشت پنجره اتاقش نیومد . احتمالاً طفلکی خیلی به خاطر سفرهای مکرر و پشت سر هم خسته شده بوده ...


اما کنسرت ها مجدداً شبیه به سنگاپور به صورت نشسته برای جمعیت برنامه ریزی شده بودند و به همین علت مجدداً ردیف جلو برای ما علامت ورود ممنوع خورده بود !! راستش ما تو اون شب قبل از پایان کنسرت استادیوم رو ترک کردیم تا موفق بشیم موقع برگشت مایکل به هتل او رو مجدداً رو در رو ملاقات کنیم . میدونید ، بعضی وقتها واقعاً می ارزه که آدم بخشی از یک کنسرت رو جهت ملاقات با مایکل جکسون در محوطه هتل از دست بده و این دقیقاً عین تصمیمی بود که ما اون شب گرفتیم !!



بعد از کنسرت دوم فوکوئوکا ، مایکل اون شب در پشت پنجره هتلش ظاهر شد و به دست تکان دادن برای جمعیت مشغول گردید . او یه جوری تا کمر بر روی پنجره هتل خم شده بود که ما وحشت کرده بودیم نکنه هر لحظه از اون بالا به سمت پایین سقوط کنه !!


* نمیدونم چرا اون زمانها کسی گیر نمیداده که داشته عملیات مایکل دنگلینگ رو اجرا میکرده ؟؟!! *



مایکل سپس کلاه امضا شده خودش رو به سمت خیابون پرتاب کرد و یکی از دوستانم به نام ماریا همراه با یک دختر ژاپنی همزمان به سرعت به سوی کلاه دویدند تا اون رو از آن خودشون کنند . متاسفانه اونها به طور همزمان به کلاه رسیده و سرانجام بعد از دقایقی درگیری و گیس و گیس کشی (!!!) ، دو دختر تصمیم گرفتند تا کلاه رو به دو قسمت مساوی تقسیم کرده و هر کدوم یه بخش از اون کلاه رو تا همیشه برای خودشون نگه دارند !!!!


سرانجام فردای اون روز مایکل جکسون تصمیم به ترک ژاپن گرفت و هتل رو ترک نمود و بلافاصله حجم انبوهی از جمعیت توی تاکسی ها پریدند تا او را تا رسیدن به فرودگاه تعقیب کنند . وقتی که ما به فرودگاه رسیدیم، مردم دیوانه وار در سالن های ترمینال خروجی این طرف و اون طرف دویده و دنبال مایکل می گشتند . صحنه ی خیلی مضحکی بود؛ یه مشت امجی فن خل و چل بدون اینکه حتی نشونه ای داشته باشند که مایکل جکسون کجا میتونه باشه داشتند همینطور بی هدف و جیغ کشان در فرودگاه این طرف و اون طرف می دویدند !! سرانجام بعد از دقایقی وقتی که متوجه شدیم مایکل سوار هواپیما شده و اینکه دیگه موفق به ملاقات با او نخواهیم شد ، درمونده و ناامید به پشت سکوی مشاهده رفتیم تا لااقل صحنه بلند شدن و برخاستن هواپیما از باند فرودگاه رو از دست ندیم . صحنه بسیار ناراحت کننده و غم انگیزی بود؛ طرفداران ژاپنی در پشت اون سکوی شیشه ای در حالیکه بی نهایت غمگین و افسرده بودند ، با ناراحتی برای مایکل دست تکون داده و با او خداحافظی میکردند . بعضی از این طرفداران ژاپنی به قدری داغون بودند که دو زانو روی زمین نشسته و در حالیکه کف دستهاشون رو به شیشه سکو چسبونده بودند ، زار زار اشک میریختند . ما با دیدن این طرفدارها به طرز وحشتناکی حس گناه میکردیم چرا که میدونستیم ما بار دیگه و در نقطه ای جدید مجدداً مایکل رو خواهیم دید حال آنکه این شانس و موقعیت احتمالاً برای این طرفداران ژاپنی دیگه به وجود نمیومد . ما بعد از رفتن مایکل با تعداد زیادی از اون طرفداران ژاپنی عکس های یادگاری انداختیم . اونها بی نهایت رفتار مهربانانه و دوستانه ای با ما داشتند و ما حقیقتاً امیدوار بودیم که ای کاش بتونیم اونها رو بار دیگه ملاقات کنیم ...


ادامه دارد!


تا بعد ...
 

Stay Tuned

! Let's Dance