مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( دختری به نام Ladonna Jones )

Ladonna Jones دختری اهل دالاس امریکا بود که از اوج کودکی عشق و علاقه فراوانی را نسبت به مایکل جکسون درون قلب خود احساس می کرد . این دختر نوجوان که در سال 1984 میلادی تنها 11 سال سن داشت ، از ماهها و هفته ها قبل از آغاز تور بزرگ و تاریخ ساز Victory به امید خرید بلیط این کنسرت اقدام به پس انداز و ذخیره نمودن پول تو جیبی های محدودی که از پدرش میگرفت نموده بود تا شاید به این طریق بتونه به رویای ملاقات با قهرمان زندگیش در شبی فراموش نشدنی در کنسرت دالاس ، جامه عمل بپوشونه . متاسفانه به راه افتادن بازار سیاه طی روزها و هفته های منتهی به آغاز این تور و تشدید فعالیتهای غیر اخلاقی و غیر حرفه ای دلالی در بحث خرید و فروش غیر مجاز بلیط های این کنسرتها باعث افزایش سرسام آور و نجومی قیمت بلیط کنسرتهای تور ویکتوری مایکل جکسون گردیده بود و Ladonna به خوبی میدونست که حالا دیگه با حقوق ساعتی 6.75 دلار پدرش به عنوان یک کارگر خط تولید در کارخانه ، براش شانسی جهت خرید بلیط 30 دلاری کنسرت مایکل جکسون باقی نخواهد موند ! به همین علت دخترک سعی کرد از طریق انجام کارهای پاره وقت از جمله پرستاری بچه و کمک به زنان خانه دار در انجام وظایف و امور خانه داری ، در کنار پول توجیبی دریافتی از پدرش ، منبع درآمد دیگه ای هم برای خودش به وجود بیاره تا بتونه امیدش جهت ملاقات با سلطان پاپ رو همچنان درون قلبش زنده نگه داره . هرچند که متاسفانه در ماراتن میان تلاشها و فعالیتهای Ladonna و افزایش لحظه ای قیمت بلیطهای کنسرت ، در نهایت شانسی برای دخترک عاشق پیشه باقی نموند ...



Ladonna که در ذهن و قلب خود رویای دستیابی به بلیط کنسرت مایکل جکسون را از دست رفته و به پایان رسیده تلقی میکرد ، با همه وجود از مایکل جکسون و تیم مدیریتی او نا امید گردید . دخترک که گمان میکرد این افزایش لحظه ای قیمت بلیط امریست که به خواست و دستور مستقیم شخص مایکل جکسون رخ می دهد ، با درد و غم و دلشکستگی نامه ای سرگشاده به مایکل جکسون نوشت و موفق شد آن را در  روزنامه اخبار صبح دالاس به انتشار در بیاورد . جونز در این نامه ضمن نوشتن داستان زندگی خود ، با دلی شکسته و قلبی مجروح از مایکل جکسون گلایه کرده و وی را به پول پرستی و طمع ورزی زیاد در کسب سود و منفعت مالی فراوان محکوم نمود و بهش اعتراض کرد که او به هیچ عنوان به قشر محروم و کم درآمد جامعه امریکا اهمیتی نمی دهد.


و دقیقاً چند هفته بعد از انتشار این نامه و درست در آستانه شروع تور بزرگ Victory ، به ناگهان سیاست فروش بلیطهای این کنسرت از اساس تغییر کرد و در عرض یک شب ، بساط دلالی و دلال بازی در شهرهای مختلف امریکا بر سر فروش بلیط تور ویکتوری برچیده شده و قیمت بلیطهای تور به میزان واقعی خود بازگشت !! اما به راستی چه اتفاقی رخ داده بود ؟؟!!


ماجرا از این قرار بود که زمانیکه مایکل جکسون سرانجام پس از مخالفتهای فراوان تصمیم به همکاری در پروژه تور ویکتوری گرفته و حاضر گردید برای آخرین بار در کنار برادرانش بر روی صحنه ظاهر گردد ، به خواست مسئولین کنسرت گزار وظیفه فروش و توزیع بلیط را به دفاتر و نمایندگی های پست منطقه ای واگذار نمود و خود با خیالی آسوده و به دور از جنجالهای خبری ، مشغول آماده سازی و تمرین برای کنسرتهای این تور گردید ؛ غافل از اینکه مافیای هزار سر و پلید صنعت موسیقی از همان لحظه نقشه شومی برای طرفداران و عاشقان مایکل جکسون کشیده و کیسه گشادی را برای اخاذی از این جماعت عاشق و ساده لوح دوخته بود !!



کنسرت گزاران تور ویکتوری با همدستی و شراکت ادارات پست منطقه ای در اقصی نقاط ایالات متحده ، بدون اطلاع رسانی به شخص جکسون و تنها به صلاحدید و خواست خویش (!!!) ، تعداد بسیار بسیار زیادی از بلیطهای چاپ شده برای کنسرتهای این تور را از قبل خریداری نموده و در بازار سیاه و میان دلالان پول پرست و طماع تقسیم نموده و از دوران غفلت مشغول بودن پادشاه پاپ به انجام تمرینات سخت و فشرده آماده سازی برای آغاز تور سوء استفاده نموده و با حیوان صفتی محض ، منجر به افزایش هولناک و لحظه ای قیمت بلیطها گردیده بودند !! شاید اگر نامه سرگشاده دخترک نوجوان اهل دالاس در روزنامه صبحگاهی نبود ، مایکل جکسون هرگز و تا لحظه آغاز این کنسرتها متوجه جنایت بزرگی که توسط زیر دستان او در حق عاشقان و طرفدارانش رخ داده بود نمی گردید !!


به گفته شاهدان عینی و نزدیکان ، مایکل جکسون با خواندن مقاله Ladonna در روزنامه صبح دالاس ویران گشت ؛ اشک در چشمانش حلقه زد و در حالیکه از شدت خشم دستانش به وضوح می لرزید ، به پشت تلفن رفته و یک به یک شماره تک تک مدیران برنامه ، وکلا و کنسرت گزاران را گرفت و در حالیکه دقایقی بر سر هر یک از ایشان با عصبانیت فریاد کشید ، درخواست برگزاری کنفرانس مطبوعاتی فوری کرد !! و به این ترتیب مایکل جکسون در عرض ساعتی به همراه جکسونها در پشت تریبون این کنفرانس حاضر گردید و با مخاطبین و مردم جهان صحبت کرد :


... همتون خیلی خوب میدونید که من از ابتدا هم علاقه ای به برگزاری این تور نداشتم ... و حالا ببینید که نتیجه زیر پا گذاشتن خواسته قلبم چه نتیجه ای برایم به ارمغان آورده است : من به خاطر سیاست های کثیف و غیر انسانی عده ای به پول پرستی و مال اندوزی محکوم شده ام ؛ به صفتی که از اعماق قلبم نسبت به آن حس نفرت و انزجار میکنم !! من با همه قدرت و توان اعلام میکنم که از این ثانیه بلیط ها تنها به شیوه ای که من و تیم مدیریتی من اعلام میکنند به فروش خواهد رفت و هر بلیطی که از هر کانالی غیر از مسیر های مجاز و با قیمتی غیر از قیمت های عنوان شده توسط کمپانی به فروش خواهد رفت باطل و غیر مجاز است ! به علاوه در همین لحظه قول میدهم با همه قدرت ضرر و زیان تمام افرادی که در مقابل پرداخت پول ، بلیطی دریافت نکرده اند را از بخش دارایی های شخصی خویش جبران نمایم . همچنین از همینجا به همه دنیا اعلام میکنم سهمی که قرار بود در انتها به عنوان دستمزد و عایدی من از این تور در نظر گرفته شود به طور کامل و مطلق صرف امور خیریه و انسان دوستانه خواهد شد و من دست به دلاری از دلارهای حاصل از تور ویکتوری نخواهم زد ... 



مایکل جکسون در این کنفرانس خبری به اطلاع همگان رساند که بی نهایت ممنون و مدیون دختری اهل تگزاس به نام Ladonna Jones است که باعث گردید به موقع از این حوادث زشت و آزار دهنده مطلع گردد . متعاقب این کنفرانس ، 2 بلیط مجانی توسط کمپانی پپسی ، اسپانسر برگزار کننده تور ویکتوری برای Ladonna ارسال گردید . همچنین دعوت نامه ویژه ای توسط شخص مایکل جکسون به پاس قدردانی از این حرکت شجاعانه Ladonna برای دخترک ارسال گردید تا بانوی جوان بتواند در پشت صحنه و بعد از برگزاری کنسرت ، قهرمان زندگی خود را شخصاً ملاقات کند .


و بعد ها Ladonna در مورد خاطرات آن شب اینچنین گفت :


مایکل جکسون از دیدن لباس من بی نهایت شاد شد چرا که عکس خودش بر روی اون قرار گرفته بود . او هدیه ویژه ای که ژاکت طرح دار تور ویکتوری بود رو هم به من اهدا کرد . مایکل حتی از من سوال کرد که آیا صندلی مناسبی در محل برگزاری کنسرت به من رسیده بود یا خیر . خوب البته واقعاً عالی نبود اما در کل خیلی حال داد !!! من هم به خاطر قضاوت نادرستی که در حقش انجام داده بودم ازش بارها عذرخواهی نمودم ...




* خطاب به عوامل بی وجود و اجنبی شبکه انگلیسی من و تو :


اون موجود صورت عمل کرده ی اسکین بلیچینگ کننده ی معتاد و منحرف و فاسد و ولخرج و روانپریش و کودک آزار و دروغگو که شما در ششمین سالگرد درگذشت ارباب افسانه ها با مستندهای هجو و کثیفتان به مخاطبان ایرانی غافل و سفیه خود ارائه نمودید ، همان نور درخشان و خیره کننده دنیای عاشقانیست که بر عظمت ، پاکی ، بزرگی و بی انتهایی او تا ابد با افتخار سر سجده بر زمین ساییده و تلاشهای مذبوحانه شما جهت تخریب نام جاودان و فنا ناپذیر مایکل جکسون کبیر را تا زمان سرنگونی کامل عمله مزدورتان در سراسر گیتی خنثی خواهند نمود !


ویدیوی جدید انجمن حامیان مایکل جکسون :


حقیقت درباره برنامه های شبکه " من و تو " !!


مستند های " بی پرده با مایکل " و " پزشک قانونی " !!


لینک دانلود


لینک در شبکه F.B



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

نظرات 12 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:54 ب.ظ

مرسی

***** یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 ق.ظ

آقا انصافا وبلاگت.وبلاگه ها.دمت گرم ریفیق.باید بشینم همه ی حرفا و پست هاتو بخونم.
من راستش زیاد اطلاعاتی از مایکل نداشتم و هنوزم میتونم بگم ندارم در حد همین که قیافه اش عجیبه و کارای عجیب میکنه و شایعات بدی پشت سرشه و راستش اصلا ازش خوشم نمیومد به خاطر حرف هایی که از شنیده بودم ولی مثل هر آدم عاقلی هنرش و سلطان پاپ بودنشو انکار نمی کردم اما بعد دیدن یه مستند به فکر افتادم مثل همیشه که خودم حقیقتو پیدا میکنم حقیقتو بفهمم.البته که حقیقتی در کل پیدا نمیشه ولی هر آدمی می تونه برای خودش به حقیقتی که فک میکنه حقیقته برسه! ببخشید یکم فلسفی شد!
خلاصه برای فهمیدن یه سری چیزا توی اینترنت گشتم ولی هرچی بیشتر می گشتم و هنوز میگردم به هیچی نمیرسم از این انسان.واقعا جالبه برام.الان یه جوریه که ازش خوشم میاد ولی یه جورایی ام انگار ازش بدم میاد.حالا نه بد اومدن شاید یه حسی مثه عصبانی بودن.که چرا این بشر این کارها رو کرد با خودش.اگه آدم منصفی باشی واقعا یه سری از کاراش توجیه ناپذیره این بشر.این عجوبه.این ستاره.این سلطان پاپ.جالبش اینجاس که منطقی با خودم فک میکنم خب اصلا زندگیش به تو ربطی نداره همون هنرش کافیه ولی بازم نمیشه خب ینی نمیتونم دوس دارم درباره ی زندگیشم بدونم که بازم دقیقا میتونم هیچی بدونم!
ببخشید زیاده حرف زدیم .ببخشید.
خلاصه اینکه من فک میکنم وبلاگتون وبلاگ خیلی خوبی باشه برای فهمیدن بیشتر(البته اگر چیزی بفمم واقعا).
so thanks buddy

نظر خاص و جالب توجهی ارائه کردی دوست عزیز ... امیدوارم از مطالعه ابن وبلاگ بیشتر لذت ببری ...

فاطمه دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 ق.ظ

آقا اینجا یکم عصبی به نظر نیمیاد؟ بزور داره داستان میحونه انگار
http://hw15.asset.aparat.com/aparat-video/d2b6d4ad7418bfef01c52ab64698b5072694193-320p__47450.mp4

به زور داره داستان میخونه ؟؟!! یعنی چی اون وقت ؟؟؟!!!

***** چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 08:11 ب.ظ

سلام.ببخشید درباره ی نظرتون نظر دادم ولی به نظر منم یکم عصبیه و انگار حوصله ی داستان خوندنو نداره چراشو نمیدونم شاید حالا دلیل قانع کننده ای داشته یا هر چی نمیدونم.البته واقعا اعصاب فولادی میخواد با بچه ها سروکله زدن.

ببخشید اگه حوصله نداشت ، کسی مجبورش کرده بود دوربین بذاره از خودش فیلم بگیره ؟؟!! کسی اسلحه روی سرش گذاشته بود یا فکر میکنید دیوانه بوده که اینطور خودش رو مسخره کنه ؟؟!! مگه مجبورش کرده بودند ؟؟!! واقعاً از اون حرفها بودا !!!

***** پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:47 ق.ظ

دوست عزیز چرا اینقد خشن!!(خدایی خشن اینجا یک واژه ی اغراق آمیزه.میفهمم ولی برای مظلوم نمایی بیشتر به کارش بردم!) برخوردد میکنی باهامون؟!
ما که چیزی نگفتیم فقط نظرمونو گفتیم.البته اینش به کنار که اصن مطلب متعلق به وبلاگ شما نیست و شاید اصلا نباید نظری مطرح میشد حالا به خصوص خودم و این جا اگه بخواید چیزی بگید حرفی نیست واقعا حق دارین ولی خب نظر دادیم دیگه شما هم جواب بدین و خیلی معمولی بگین نه به نظرتون این طور نیست و اگه دلتون خواست برای نظر مخالفتون دلیل بیارید.چرا عصبانی میشید چرا دعوامون میکنید دیگه.این جوری باعث میشه از وبلاگ خوبتون بگرخیم در صورتی که واقعا دوس میداریم اینجا پیشتون بمونیم.

کسی که اونقدر نازک نارنجی باشه که بخواد به خاطر شنیدن 4 تا جواب این مدلی که صد البته کاملاً به جا و به حق هم هست ، اینجا رو ترک کنه ، همون بهتر که برای همیشه بره !! میتونه بره و جایی که خیلی بهتر از اینجا میتونه توش در مورد مایکل جکسون اطلاعات کسب کنه رو پیدا کنه و تا ابد اونجا بمونه !!!! و البته اگه چنین مکانی رو پیدا کردید ، حتماً حتماً آدرسش رو به منم بدید !!!!!!!!!!! در ضمن کسی که به رفتن تهدید میکنه ، داره به سادگی تمام اعتراف میکنه که مایکل جکسون براش کمتری جایگاه و احترامی رو نداره که میتونه به راحتی از چنین وبلاگی دل بکنه . و دیگه اینکه این رو بدون که طی سالهایی که گذشت ، دوستان نازنینی بودند که به مراتب جدی تر و به قول تو خشن تر از اینها باهاشون برخورد شد و اونقدر بزرگ و فهمیده بودند که هنوزم اینجاند و اینکه به جایگاهی رسیدند که امروز محرم خصوصی ترین اسرار زندگی من میشند !! این رو بدون دوست عزیز که هدف من از این روند ، دقیقاً غربال کردن افراد تا دست یابی به چنین جواهر های گرانقیمتیه که من امروز در زندگیم اونها رو دارم . اگه دلت میخواد تو هم روزی به جمع چنین یارانی بپیوندی ، باید حالا حالا ها سخت گیری های منو تحمل کنی و در غیر این صورت میتونی تشریف ببری هر جایی از دنیا که دلت میخواد . و اینکه این رو بدون که در نهایت هیچکس در دنیا از موندن در این فضا و تحمل کردن نویسنده به ظاهر خشن و ترسناکش پشیمون نشده و نخواهد شد . میتونی تو هم امتحان کنی ...

***** شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:08 ق.ظ

دوست عزیز به خدا تهدید به رفتن نکردم.اصلا مگه موندن من توی این وبلاگ و خواندن مطالب این وبلاگ سودی به حال شما داره که من حالا بخوام تهدید کنم که میرم و از این حرفای بچگانه.شاید وبلاگ بهتری از شما هم وجود داشته باشه و من ندیده باشم نمیدونم والا (شما اولین و تنها وبلاگ فارسی زبانی هستین که من درباره ی مایکل بهش سر میزنم و به نظرم جالبه بیشتر دنبال مطالب زبان اصلی و ویدیوها و حرفهای خود مایکلم و قضاوت هایی که خودم بر طبق اونا و با عقل خودم میکنم هستم) ولی وبلاگ شما خیلی هم خوبه اینو درش شکی نیست رفیق عزیزم.بعدم توی اولین کامنتم گفتم که من واقعا مثل شما بیگ فن و واقعا طرفدار قابلی نیستم چونکه واقعا معلومه شما از طرفدارهای قدیمی هستین.ولی من طرفدار مایکلم و به نظرم مرد بزرگی بوده و آرمان های جالب و قابل احترامی داشته و واقعا جزو نوابغ جهانه و زندگیش و هنرش اینقد جالب و ارزشمنده که بشه درباره اش روز ها و ماه ها و شاید سال ها حرف زد و دوست دارم که درباره اش هر چی بیشتر بدونم.اما منطقی اگه بخوایم فکر کنیم برخورد و لحن گاهی تاثیر میذاره روی اینکه آدم نسبت به چیزی رغبتی داشته باشه( به طور مثال اینکه کامنت بذاره درباره ی یک مطلب) و خب شما خیلی منطقی پاسخ دادید و دلیلتون رو اوردین و انتخابو به عهده ی مخاطبتون گذاشتین و از این جهت ممنون که مشخص کردین این رویه ی کارتون یا اخلاقتونه و دلیل خاص خودتو براش دارید و بسیار هم محترمه.و اینکه ما هم با اجازه ی شما حالا حالا توی این وبلاگ خوبتون کنار شما دوست عزیز مهمونتون خواهیم بود و خب امتحان میکنیم....
so we good?

خوشحال میشم بیشتر با شما آشنا بشم دوست من . اگه دوست داری میتونی از طریق ایمیل با من در ارتباط باشی ... این ایمیل منه : ali_mjfollower@yahoo.com

***** یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:27 ق.ظ

متشکرم دوست عزیز.اگر سوال و مورد خاصی بود حتما مزاحمتون خواهم شد.بی نهایت ممنونم از لطفتون علی آقا.

God Bless You ...

***** پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:22 ق.ظ

سلام.خوبین؟امیدوارم که خوب باشین.
چند تا سوال تو ذهنمه که میخوام بپرسم اگه دلتون خواست جواب بدید نخواستیدم هیچی دیگه جواب ندید ینی دوست نداشتید جواب بدید و من شرمنده که پرسیدم.
جالبه واسم که بدونم هرکسی از چندسالگی و چه جوری با مایکل آشنا شده.شما خودتون از چندسالگی و چه جوری با مایکل آشنا شدید؟(البته میدونید آدمی مثل مایکل مثل یه هنرمند ناشناخته نیست که کسی مثلا بخواد یوهویی باهاش آشنا بشه هرکسی توی دورترین مناطقم میشناسدش و ازش اطلاعات مختصری داره منظورم اینه که چطور شروع کردین به پیگیری کارهاش)
و اینکه تا حالا خواستین شبیهش برقصید و تونستین؟!(منظورم اینه که اینقد خوب میرقصه که هر آدمی دلش میخواد مثلش برقصه البته اینو به کسی نمیگه و جلوی کسی ام سعی نمیکنه این کارو بکنه چون صدرصد باعث شادمانی و خنده ی مردم میشه.مثلا واقعا من(البته توی تنهایی و به دور از جمع!)خودمو کشتم که بتونم دو قدم مون واک برم ولی.... هیچ وقت نمیتونم خدایی.اینجاس آدم واقعا میفهمه هر کسی را بهر کاری ساختن!)

سلام ...

فکر میکنم قبل از جواب به این سوال تو باید به یه سوال خیلی مهمتری رو میپرسیدی و جواب میگرفتی تا بعدش با خودت حساب کتاب کنی ببینی اصولاً میتونی این سوالها رو از من بپرسی یا نه ... قبلش بهم بگو تو کی هستی و چند سالته . دوماً باید از من میپرسیدی که من کی هستم و چند سالمه ... اون وقت خیلی چیزها خود به خود دستت میومد ...

بهرام پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:39 ب.ظ

(اصولا میتونی این سوال ها رو از من بپرسی یا نه...)
این ینی اینکه من سوال بی جایی پرسیدم و احتمالا شما باید سن تون بیشتر از سوال دوم باشه و این سوال اصلا براتون سوال مناسبی نباشه.پس ببخشید.
من راستش زیاد درباره ی هویت آدما توی اینترنت کنجکاو نیستم و دلیلشم کاملا بدیهیه برای همینم این سوال رو نپرسیدم.من بهرامم 25 سالمه(مایکلو رو مثل همه از قبل میشناختم ولی پنج سالی هست که میشه گفت پیگیر کاراش شدم قبلشم گفتم یه مستند از مایکل دیدم و بقیه ی ماجرا )شما رو هم که میشناسیم دیگه آقا علی گل هستین.نمیدونم اصلا...سوالا رو فراموش کنین زیاد جالب نبودن sorry

خوب ... پس شما 25 سالتونه ... پس یعنی اونقدرسن و سالت زیاد نیست که برات از دوران تماشای فیلمهای قاچاق VHS در 25 ، 26 سال پیش تعریف کنم دوست عزیزم ... برای همین پرسیدم اول باید بدونم چند سالته ... آره بهرام خان ... من اینطوری با مایکل جکسون آشنا شدم ....

بهرام پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:51 ب.ظ

جالبه واقعا .پس با این حساب اگه شما بیست و پنج شیش سال پیش هیجده نوزده ساله بوده باشین الان باید چهل و خورده ای رو داشته باشین و این یعنی نیم که چه عرض کنم بیشتر عمرتون رو با مایکل زندگی کردین و ما جدا باید حواسمون باشه جلوی شما حرف بزنیم و نظر بدیم.
به هر حال مرسی ممنون که جواب دادید علی آقا.

نه ... اون موقع ها 18،19 ساله نبودم ... 11 ساله بودم دوست من ... در کل افتخار دارم که بگم نزدیک به 3 دهه از عمرم رو کنار یاد و نامش نفس کشیدم ...
مرسی که به من لطف و توجه داری جناب بهرام ...

بهرام پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:42 ب.ظ

مخلصیم آقا علی.انسانی شبیه شما لیاقت لطف و توجه بیشتر از اینا رو داره.

یه دنیا سپاس دوست من ...

لیلا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 12:53 ق.ظ

د بر مایل و قلب بزرگ او
درود بر طرفداران واقعی اون هنرمند یکه تاز عرصه موسیقی که این چنین عاشقانه سالها پس از او شیدایی را جلوه گر می کنند
چه خونه دلچسبیه وبلاگ شما
برای جویندگان حقیقت و
دوستداران هماره سلطان پاپ مایکل عزیز
همیشه عزیز

یک سوال کلیدی : شما که زیر پستهات ایمیل میذاری چرا ایمیلت رو چک نمیکنی دوست عزیز ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد