مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( داستان Dave Dave )

سلام دوستان من . روز و روزگار بخیر ...


داستانی که امروز میخوام براتون تعریف کنم رو سالها قبل یعنی در نخستین ماههای درگذشت مایکل جکسون به طور خلاصه در وبلاگم نوشته و در موردش براتون تعریف کرده بودم . امروز قصد دارم یکبار دیگه و به مناسبت فرا رسیدن چهارمین سالگرد به خاک سپاری مایکل جکسون ، به صورت کاملتری به این ماجرا بپردازم .


داستان امروز ، خاطراتی از مایکل جکسون به روایت مردی به نام David Rothenberg هستش . مردی که پس از تراژدی اسفباری که در کودکیش به وجود اومد نام خودش رو به نام مستعار Dave Dave تغییر داد . انسانی که در نخستین روزهای پس از مرگ مایکل جکسون کبیر بر صفحه تلویزیون CNN و در جلوی لری کینگ بزرگ ظاهر گردید و به دفاع از مایکل جکسون پرداخت و متعاقب این رخداد ، جنجالهای مطبوعاتی بزرگی در رسانه ها به وجود اومد ؛ اینکه این شخص که با لری کینگ مصاحبه کرده در حقیقت همون مایکل جکسون بوده که با استفاده از تغییر چهره و خلق نام مستعار Dave Dave برای خودش جلوی تلویزیون اومده تا این پیغام رو به صورت غیر مستقیم به دنیا مخابره کنه که زنده هستش و مرگ او جز یک حقه رسانه ای بزرگ ، چیز دیگری به حساب نمیومده !!! 



David Rothenberg در سال 1983 و در زمانی که تنها 6 سالش بود ، قربانی جنایت هولناکی توسط پدر خویش گردید . پدر دیوید در حالیکه دیوید در خواب بود ، نفت روش ریخت و اون رو با بی رحمی تمام به آتش کشید !!! دیوید پس از این واقعه دردناک از پدرش متنفر و بیزار گردید و به همین علت نام خودش رو برای خلاصی از نام خانوادگی پدرش برای همیشه به نام مستعار Dave Dave تغییر داد .


خیلی طولی نکشید که خبر این جنایت در رسانه های اون زمان همانند بمب منفجر شد و این واقعه دردناک به طور قطع از چشمان نافذ و تیزبین مایکل جکسون نیز در امان باقی نماند . مایکل خیلی دلش میخواست بتونه همه هزینه های درمانی Dave رو پرداخت کنه اما به علت اینکه مادر Dave بیمه بود و همه هزینه های درمانی پسرش از محل این بیمه پرداخت شده بود ، وی نتونست هزینه های معالجه پسرک مجروح و آسیب دیده رو بپردازه . در عوض ، مایکل جکسون در طول 30 سال پس از اون واقعه ، حجم بی انتها و غیر قابل وصفی از عشق و محبت بی دریغ خودش رو تقدیم Dave نمود . سرانجام Dave Dave در روز آخرین وداع با ارباب افسانه ها در روز 3 سپتامبر 2009 ، در محل آرامگاه او در فارست لاون حاضر گردید و در اونجا به سخنرانی و ذکر داستان دوستی افسانه ایش با مایکل جکسون کبیر پرداخت ...


Dave داستانش رو در بیان خاطرات از مایکل جکسون اینگونه روایت میکنه :


او داستان منو از طریق رسانه ها متوجه گردید و بلافاصله با خانواده من تماس گرفت . او دلش میخواست با من ملاقاتی رو داشته باشه . من اون موقع تقریباً 7 سالم بود . مایکل جکسون به دیدار من اومد و بلافاصله با من دوست شد . او منو وارد دنیا و زندگی خودش نمود . او به روی من آغوش گشود و منو همانند یک دوست خیلی خوب پذیرفت و در طول سالیان سال لحظه ای دست از دوستی با من بر نداشت . مایکل جکسون برای من همانند یک پدر بود . او همواره و در همه حال ، یار و حامی و پشتیبان من در زندگی بود . مایکل جکسون در اولین نگاه من رو در زندگیش پذیرفت و این پذیرش در تمام طول سالیان سال بودن من در کنار او ، تغییر نیافت .



من عمیقاً باور دارم اون چیزی که اغلب مردم دنیا از درک اون عاجز موندند این بود که مایکل جکسون هم انسانی همانند همه انسانهای دیگه بود . در طول سالیان عمرش ، مایکل جکسون توسط برخی رسانه ها عناوین وحشتناک و ننگین فراوانی رو پیدا کرد اما من با افتخار میگم که او در ورای تمام این سالها و در پس همه حوادث خوب و بد روزگار ، همچنان دوست و یاور من در زندگی باقی موند و من میتونم به جرات اعلام کنم که اون تنها دوست من در تمام طول عمرم بود که " برای همیشه " دوستم باقی موند .


تاثیرات مایکل جکسون بر روی زندگی من حقیقتاً عمیق و شگرف بود ؛ نه به خاطر اینکه او بزرگترین هنرمند تاریخ بود ؛ بلکه به این خاطر که احساس میکردم زندگی اون هم به نوعی از میان طوفان حوادثی مشابه با زندگی من عبور کرده تا دست تقدیر اون رو به من رسونده است . 


او انسان بسیار بزرگی بود . آزار او هرکس به هیچ مخلوقی نرسید و من افتخار میکنم که تمام این سالها دوست او باقی موندم . مایکل جکسون همواره پشتیبانی های روحی و عاطفی فراوانی از من نمود . او هرگاه که من احتیاج داشتم برای صحبت کردن با من در کنارم حاضر بود . او بعدها دروازه های نورلند رو به عنوان سرایی برای فراموش کردن همه دردها و غصه های زندگی گذشتم به روی من باز نمود . او همواره پدر گمشده ای بود که من هیچگاه در زندگیم در اختیار نداشتم . تا ابد دوستش خواهم داشت . زندگیم رو مدیونش هستم و تا همیشه برای نگاه مهربانش دلتنگ و گریان خواهم بود ...



* 4 سال از رفتنت به خونه ابدی گذشت ارباب . برات آروزی خوابی آروم و طولانی دارم دوست من ...


تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

تنها و یگانه ی من ...


سلام عاشقان ! عیدتان مبارک ...


امروز ، نام مایکل جکسون در عالم هستی 55 ساله میشه . هرچند که خالق و آفریننده این بزم عاشقانه ، سالهاست که دیگه در این عالم نفس نمیکشه اما به عنوان سرباز و سفیر و عاشق اون مرد کبیر ، وظیفه خودم میدونم که این مناسبت با شکوه و فرخنده رو تا روزیکه در این عالم نفس میکشم زنده نگه دارم ... 


اونقدر فکر و ذهنم این روزها گرفتار و درگیره که حقیقتاً نرسیدم برای این روز مطلبی رو آماده کنم . اصولاً من هر وقت تصمیم میگیرم که بخوام حرف با ارزشی بزنم نمیتونم . همیشه توی زندگیم ، خاص ترین مطالب و به یاد موندنی ترین جملات زمانی بر زبان و قلمم جاری شده که هیچ نقشه و طرح قبلی برای خلق و ایجادش نداشتم . هرچند ، وقتی که حتی در روز تولد مایکل جکسون ، آمار بازدید کننده های روزانه این وبلاگ به زور به 30 عدد میرسه ، بهتره چندان هم از بابت نبودن مطلبی ارزشمند توی این صفحه برای این روز دلخور و ناراحت نباشم !!!


به احترام تمام ثانیه هایی از عمرم که با مایکل جکسون گذشت و به افتخار نام بزرگ و فراموش نشدنیش در زندگیم ، این چند تصویر رو در روز میلادش به عاشقان راستینش تقدیم میکنم ...






سپاسگزارم مایکل جکسون . برای همه چیز ممنونم . هرگز فراموشت نخواهم کرد . تولدت مبارک ... 


تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance