مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

میان پرده ( شنبه 22 فوریه 1992 میلادی )

سلام به همگی ... 


تصمیم گرفتم از این به بعد در کنار مقالات مفصل و تحلیلی اصلی وبلاگ ، گهگاهی به فراخور اوضاع و احوال و دلتنگیهام ، مطالبی بسیار کوتاه اما عمیق و به یاد موندنی از زندگی و خاطرات مایکل جکسون کبیر رو با شما تو همین وبلاگ قسمت کنم . این جنس مطالب اغلب موضوعاتی بودند که همیشه ترجیح میدادم تو پستهای کوتاه و دم دستی فیس بوکم ازشون استفاده کنم و وبلاگ رو عمدتاً مکانی جهت آنالیز و تحلیل مطالب عمیق تر به حساب میاوردم اما از اونجا که برام ثابت شده اغلب دوستان توانایی یا علاقه ای جهت استفاده از این شبکه عظیم اجتماعی ندارند ، اینه که تصمیم گرفتم برای اینکه در حق این عزیزان هم تبعیضی صورت نگیره اون تیپ مطالب رو هم گهگاهی تو همین خونه با مخاطبینم قسمت کنم .

با این توضیحات اولین قسمت از میان پرده های وبلاگ پادشاه جاودان رو تقدیم شما یاران همیشگی میکنم . امیدوارم از دیدنش لذت ببرید .


متن نامه مایکل جکسون کبیر در واپسین دقایق شنبه 22 فوریه 1992 میلادی در هتل 5 ستاره Dorchester لندن ، خطاب به طرفدارانش که با عشق در کنار هتل محل اقامت او آواز میخواندند ! مایک ، خسته و کوفته پس از یک سفر تفریحی ، کاری 4 روزه و فشرده در واپسین دقایق نیمه شب این نامه رو نوشت و از پنجره هتل برای طرفدارها به پایین پرتاب کرد ...



مایکل جکسون تو این نامه نوشته بود :


من مجبورم دیگه بگیرم بخوابم آخه فردا صبح زود باید با هواپیما به امریکا برگردم . همتون رو ستایش میکنم و عاشق تک تکتونم ! مایکل جکسون .

 

بعد از خوندن نامه ، صدای غریو شادی طرفداران برای قدردانی از مایکل جکسون کبیر در یک آن به هوا برخاست و درست آنی بعد ، آوازخوانی آنها کاملاً قطع گردید و مایکل تونست در آرامش به خواب شیرینی فرو بره ...


این معنی یک احساس و عشق جادویی و کامل و زیبا و دو طرفه بود که خاطراتش تا انتهای عمر جهان با زمین و زمینیان همراه خواهد بود :


افسانه عشق مایکل جکسون و ارتش یاران وفادارش ...



مایکل جکسون ، 22 فوریه 1992 میلادی با نوشته ای در پشت دست راستش :


Apple Head !!


تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

نظرات 25 + ارسال نظر
مبینا دوستدارت یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:21 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

سلام دوست عزیز می خواستم بهت بگم بعضی از لینک هاتو وقتی باز میکنم مینویسه فایلی با این اسم وجود نداره لطفا پی گیری کن خیلی ممنون میشم چون من هر روز به وبتون سر میزنم مرسی

سلام به شما ...

یک نمونه از این لینکها رو در نظرتون درج کنید تا بررسی کنم .

مبینا دوستدارت دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:24 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

بازم سلام رفتم از اول وبتو چک کردم هر لینکی که مشکل داشت رو پیدا کردم:
صفحه4:لینک5 صفحه5:لینک1و2 صحفه6:لینک2 صفحه17:لینک های اول و لینک3 صفحه18:لینک1ولینک های دوم صفحه19:لینک2و3 صفحه20:لینک2ولینک های سوم صفحه22:لینک3و4 صفحه23:لینک3

سلام....اینطوری نه.من وقت این مدل جستجو رو ندارم.لطفا آدرس مستقیم خود لینک ! ممنون ...

مبینا دوستدارت دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:32 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

بابا تنبل من از دست تو چیکار کنم دیگه نمیتونم خسته شدم خودت ببین

مبینا دوستدارت چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:29 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

واقعا که حتی به خاطر مایکل هم نخواستی این کارو بکنی خدافظ برای همیشه

به سلامت . میری در رو هم پشت سرت ببند !!

مبینا دوستدارت پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:51 ق.ظ http://http://fa.gravatar.com/

بابا نامرد به خاطر من نه به خاطر مایکل

عجب گیری افتادما !!! میگم یه نمونه از اون لینکهای خراب رو برای من اینجا توی نظرت بذار تا من بتونم پیگیری کنم !!! اینقدر کار سختیه ؟؟؟ اصلاً متوجه میشی چی دارم میگم یا معنی لینک رو نمیفهمی ؟؟

مبینا دوستدارت شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:42 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

سلام اصلا بی خیال حرف های قبلی این سوالو همین جوری میپرسم این فیلم هارو از کجا میاری فکر نکن میخوام بهترین وب دنیا رو یعنی وب تورو رها کنم و برم سراغ سایت های دیگه نه فقط میخوام بدونمراستی ببخشیداگه نبخشی دیگه هیچی نی می گواَم

سلام ...

فیلمها رو از کجا میارم دوست عزیز ؟؟!! در طول سالیان سال از هزاران منبع مختلف دانلود کرده ام . من هنوزم میگم که دلم میخواد تو و همه عاشقهای واقعی مایکل جکسون بتونند همه اینها رو ببینند اما تا زمانی که ندونم مشکل لینکها چیه که نمیتونم درستشون کنم . من از دستت ناراحت نیستم که بخوام ببخشمت ...

مبینا دوستدارت شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:45 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

وقتی بعضی از بی جنبه ها و بی احساس ها میگن مایکل خیلی بدریخته من ناراحت میشم چی بگم لطفا یه جواب خوب بده که آدم هم بتونه به مامانش بگه هم به عمش هم به باباش

هم به عمش ؟؟؟!!!

مبینا دوستدارت شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:56 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

همیشه باید کسی باشد
تا بغض‌هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد
باید کسی باشد…
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد…
کسی باشد که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد
کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد
به توجهش احتیاج داری
بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یک آغوشِ گرم تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد همیشه…!
ولی فقط مایکل ارباب ما همچین شخصی را نداشت...

مبینا دوستدارت یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:23 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

آره هم به عمش.یه عمه ی بی جنبه

...

مبینا دوستدارت یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:36 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

لطفا اگه ممکنه بهم بگو چند سالته و از چه زمانی و چه طوری با مایکل آشنا شدی

تو چرا همه سوالهات رو در بخش نظرات همین یه پست مطرح میکنی ؟؟!! خودت چی فکر میکنی ؟؟ ...

مبینا دوستدارت یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:38 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

من از این بابای مایکل متنفرم... تو چه طور؟

من ازش متنفر نیستم ولی نمیشه هم گفت که عاشقشم ...

مبینا دوستدارت دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:12 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

چون فکر میکنم بیشتر به اینجا سر میزنی.نمی دونم...از 20 بالاتری؟ خودت بگو

36 ...

مبینا دوستدارت پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:26 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

نگفتی چه طوری و چه زمانی با مایک آشنا شدی؟

راستی شما کی هستی که من باید به این سوالهای بی معنیت جواب بدم دوست عزیز ؟؟!!

مبینا دوستدارت دوشنبه 17 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 04:31 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

من...خوب منم مثل همه ی طرفدار های مایکل اومدم تو وبلاگت و ازش خوشم اومد فکر بدی در مورد سوالام نکن اصلا نمی خواستم ناراحتت کنم ولی اگه سوالام خیلی اذیتت می کنه دیگه مزاحمت نمیشم به خاطر تمام اطلاعاتی که تو وبلاگت گذاشته بودی ممنونم

متاسفانه به علت تراژدی ها و حوادث ناگواری که از سمت طرفداران مایکل جکسون طی سالیان گذشته به زندگیم وارد شد دیگه به هیچ شخص ناشناس و غریبه ای اعتماد نمیکنم دوست عزیز ... در هر حال من در سال 1989 و با دیدن موزیک ویدئوی Smooth Criminal بر روی نوار VHS با مایکل جکسون آشنا شدم ...

مبینا دوستدارت سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:36 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

من نه میخوام بهم اعتماد کنی نه کاری به زندگیت دارم بعدشم من فقط 14 سالمه اگرم بخوام کاری نمیتونم بکنم امیدوارم دیگه یه همچین اتفاقاتی برات نیفته برای منم زیاد افتاده بهت حق میدم که به کسی اعتماد نکنی جامعه اینقدر خرابه که آدم به باباشم نمیتونه اعتماد کنه راستی من هر چی دنبال آهنگ People Of The World گشتم پیدا نکردم اونیم که تو وبت بود کامل نبود من دنبال کاملش م که خود مایکل خونده باشه شما سراغ داری

مایکل جکسون دموی آهنگ رو خونده ... من نمیدونم تو کدوم نسخه رو داری . ورژن ژاپنی یا اونی که صدای مایکل جکسون روشه ؟

مبینا دوستدارت جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:49 ق.ظ http://http://fa.gravatar.com/

اونی که صدای خودش روشه

خوب این همون دمو و همون تنها نسخه موجود با صدای مایکل جکسونه ...

مبینا دوستدارت دوشنبه 1 دی‌ماه سال 1393 ساعت 02:58 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

من یه رمان نوشتم که شخصیت اولش مایکله چه طوری بهت بدم ایمیل هم ندارم یعنی کلا هیچی ندارم خودت نظرت چیه؟

این خیلی بده که اصلاً ایمیل نداری دوست عزیز ... خیلی علاقه دارم که اونو بخونم . سعی کن توی Gmail برای خودت یکی درست کنی .

مبینا دوستدارت سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1393 ساعت 06:55 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

حتما اگه تونستم بهت خبر میدم

ممنونم...

مبینا دوستدارت شنبه 13 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:40 ب.ظ http://http://fa.gravatar.com/

دوباره سلام هنوز موفق نشدم ایمیلی چیزی بسازم ولی بهت میگم داستان از چه قراره خوب شاید نخواستی یا نظرت عوض شد خلاصه بهم بگو داستان از این قراره که یه دختری به نام آدریانا که از بچگی گم میشه و حالا بعد از طی کردن مراحلی به 20 سالگی میرسه که بهش خبر میدن که خانوادت دنبالت میگردن خوشحال میشه و وقتی خانوادشو میبینه باور نمیکنه که مایکل برادرشه اونا خیلی بیشتر از یه خواهر و برادر عاشق هم دیگه میشن ولی بعد از چند سال یه دفه سرو کله ی نیکل یعنی خواهر واقعی مایکل که با آدریانا اشتباه شده بود پیدا میشه و خیلی به آدریانا حسودی میکنه و نقشه های بدی میکشه و همه رو گردن آدریانا میندازه مایکل باور نمیکرد که اینا کار نیکل باشه گردن آدریانا هم نمینداخت ولی با اون دعوا میکرد و همه نسبت به آدریانا بد بین شده بودن چون نیکل حرفای بدی پشت سرش میزد خلاصه کار به جاهایی کشید که مایکل و آدریانا باید از همدیگه جدا میشدن آدریانا به سختی اینو قبول کرده بود ولی مایک نمیتونست و نمیخواست که از آدریانا دور بشه اونا تصمیم گرفتن یک شب برای آخرین بار کنار هم باشن ولی مادر مایکل خیلی عصبانی شد و فکر کرد اونا با هم ارتباط داشتن ولی آدریانا گفت من هنوز مایکل رو به چشم برادر میبینم چه طور ممکنه که اینقدر خبیس باشم که یه همچین چیزی ازش بخوام ولی مادر مایکل آدریانا رو از خونه بیرون کرد آدریانا نه خانواده ای داشت و نه خونه ای رو که توش بمونه مایکل همون شب از خونه فرار کرد و با آدریانا از واشنگتون به کالیفر نیا رفت...بقیه رو ننوشم الان تا نصف جلد دوومش پیشرفتم ولی شاید بعد از مدرسه دوباره شروع کنم حتما نظرتو راجبش بگو حتی اگه بدت اومده اگرم خوشت اومده میتونی کمکم کنی بازم ممنون که این اجازه رو بهم دادی

سلام دوست من ...

حقیقتا با خوندن داستانت حس خوبی نسبت به قوه تخیلت پیدا کردم.خوشحال میشم که با قدرت به نوشتن ادامش ادامه بدی ...

مبینا دوستدارت سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:54 ب.ظ http://Gravatar.com

دوباره سلام فقط اومدم فوت مایکل عزیز رو پیشاپیش بهت تسلیت بگم و از همه زحماتت ممنون

سلام دوست من ...

جای خالیش تا ابد برام با هیچ چیز پر نخواهد شد ...

ممنونم ...

مبینا دوستدارت دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:17 ب.ظ http://Gravatar.com

سلام دوست قدیمی...
اینجا زمین و ساعت به وقت انسان ها
6 است.نامه های بسیاری برایت نوشته ام،نمی دانم می خوانی،می شنوی،می بینی شاید آری...وشاید نه
اما من می نویسم و بگذار جای خالی جلوی کلمه موضوع در تمام دفتر هایم بماند زیرا تو خود موضوع را می دانی.روزهاو ساعت ها به انتظار لبخند مهربانت نشستم تا اینکه روزی از کسی شنیدم که تونیستی...حال منتظرم تا لبخندت را در آسمان ها ببینم...حال که در این دنیا امیدی برای زندگی ندارم منتظرم تا پله ای از ابر ها که تو از آن بالا رفتی و به آسمان رسیدی دوباره روی زمین بیاید و من هم به آسمان بیایم همان جا که تو هستی همان جا که حوریان بهشتی برایت شراب ناب می آورندو برایت سایبانی از گیاهان و گل های زیبا می سازند من تا تو را دیدم متوجه شدم که جای تو از ابتدا آنجا بوده نه روی این زمین که همه تورا با وجود ان همه مهربانی به چشم یک مجرم نگاه می کنند می دانم سخت است،خیلی ها می دانند اما هیچ کس درک نمیکند چون تو یک دانه بودی و هیچ کس جای تو را نخواهد گرفت...مایکل

مبینا دوستدارت سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 05:26 ب.ظ http://Gravatar.com

سلام دوست عزیز ببخشید این چند روز حسابی درگیر کلاس های تابستونیم بودم و نتونستم تولد مایکل رو بهت تبریک بگم حالا مشکل نداره تولد دوست خوبمون مایکل رو بعدا بعد تبریک میگم راستی وبلاگ جدیدتون فیلتر شده؟چون من هر کاری کردم به جز فیلتر هیچی ندیدم

سلام دوست عزیز ... خبری ندارم . چک میکنم ...

Sa شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:00 ب.ظ


God bless you AliMJ

God Bless You Too ...

habibe دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 02:10 ق.ظ

سلام
چقد این مکالمه ی شماجالب و دوست داشتنی بود.
خدا به هردوی شما برکت بده

moonwalker چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 11:18 ق.ظ

سلامم مجدد واقعا به معنای واقعی کلمه با پستتاتون هم گریه کردم هم خندیدم خواهشا پستای بیشتری بذارید مایکل جکسون یکی از پر رنگ ترین و ماندگار ترین تاثیرات رو در زندگی من رو داره
نابغه ای بی رقیب...و بدون وصف

سلام دوست من . راستش عمر درازی به عشق مایکل جکسون نوشتم و خلق کردم . امروز ، اولویت های بسیار مهمتری در زندگی شخصیم دارم اما با این حال ، همچنان گفتن و به یاد آوردن ارباب افسانه ها ، از بالاترین وظایف دنیای منه و تا ابد اینگونه خواهد بود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد