مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( داستان Nisha Kataria )

سلام دوستان عاشق ؛ روز و روزگار بر همگی شما بخیر ...


این روزها ، روزهاییه که دقیقاً 4 سال از لحظه تاسیس این وبلاگ میگذره ؛ از لحظه ای که من تصمیم گرفتم یکبار دیگه و برای آخرین بار در عمرم از طریق " حضور " در دنیای مجازی در حد بضاعت و توان اندکم به ارباب افسانه ها خدمت نموده و در برابر هر آنچه که از عشق و بزرگی به زندگیم بخشید ، به او و نام کبیرش ادای دین نمایم ... 


چهارمین سالگرد میلاد وبلاگ پادشاه جاودان از راه رسیده است ! این مناسبت فرخنده را به مایکل جکسون کبیر و همه عاشقان او در این سرزمین پهناور تبریک و شادباش عرض مینمایم .



دوست دارم در این لحظات ، به تک تک لحظات و ثانیه هایی که در طول این 4 سال در کنار شما و مایکل جکسون کبیر گذرانده ام اندیشیده و به خاطر همراهیتان در طول این دوران از تک تکتان سپاسگزاری و قدردانی نمایم ...


از طرف دیگه ، تنها یک هفته تا روز میلاد 55 سالگی ارباب جاودان افسانه ها زمان باقیست ! 


به مناسبت فرا رسیدن این روزهای فرخنده و شاد و به یاد ماندنی ، خاطره به یاد ماندنی دیگری از فخر آفرینش و سرور هنرمندان تاریخ را تقدیم شما عزیزان گرامی خواهم نمود . امیدوارم همچون تمام داستانهای پیشین با دقت و عشق همراهی بفرمایید ...


داستان امروز در مورد خواننده ای جوان و دوست داشتنی به نام Nisha Kataria ست . جوانی هنرمند و پنجابی الاصل متولد کانادا که از سال 2006 تا کنون به جایگاه والایی در موسیقی کانادا و ایالات متحده امریکا دست یافته است .


داستان امروز ، داستان دیگری از حکایت عشق و حمایت ابر مردی افسانه ای از جوانی هنرمند و گمنام است . جوانی که در ستاره بختش اینگونه مقدر بود که از نوجوانی گمنام در آریزونای امریکا ، به یکی از سوپراستارهای مشهور و نامدار موسیقی غرب در قرن 21 ام بدل گردد .


خوب ، با این مقدمه داستان نیشا رو در کنار هم آغاز خواهیم نمود :


نیشا داستانش رو اینطور روایت میکنه و میگه :


همه چیز از اون روز گرم تابستان سال 2002 آغاز شد ؛ زمانیکه من به همراه بابا و مامان و برادر و خواهرم داشتیم منزلمون در آریزونا رو برای رفتن به یک سفر کوتاه تابستانی ترک میکردیم . یادم میاد داشتیم فاصله بین بلوک محل سکونتمون و جایی که ماشینمون اونجا پارک شده بود رو پیاده طی میکردیم و همزمان ، اعضای خانوادم ازم درخواست میکردند که براشون آواز بخونم ! راستش از بچگی همیشه یه استعداد محدودی برای خوانندگی توی وجودم احساس میکردم ! اونها مرتب اصرار میکردند که براشون آواز بخونم و من قبول نمیکردم تا اینکه سرانجام مجبور شدم یکی از آهنگهای معروف Celine Dion رو که به تازگی خوندنش رو یاد گرفته بودم ، براشون بخونم . کی توی اون زمان میتونست حدس بزنه که قبول این درخواست اعضای خانوادم من رو روزی وارد منزل مشهورترین و بزرگترین هنرمند تمام تاریخ میکنه ؟؟!! ( )


همینطور که توی خیابون قدم میزدیم و به سمت ماشین میرفتیم ، یه دفعه یه مردی جلوی راهمون سبز شد و خیلی مودبانه رو به من و اعضای خانوادم کرد و بهشون گفت که به طرز وحشتناکی تحت تاثیر صدا و نوع خوندن من قرار گرفته . خلاصه بعد از کمی گپ و گفتگو ، ما با هم شماره تلفنهامون رو رد و بدل کردیم و من در انتها ، سی دی دموی یکی از کارهایی که به تازگی اون رو به صورت آماتوری ضبط کرده بودم به اون مرد دادم و سپس اون شخص غریبه خداحافظی کرد و از پیش ما جدا شد و من بعد از اون روز ، فکرم حتی یکبار دیگه هم به سمت موضوع اون ملاقات منحرف نشد . من حتی به مخیلم خطور هم نمیکرد که اون مرد ناشناس در حقیقت Stuart Backerman  ، سخنگوی شخصی مایکل جکسون بوده است !!!

و اینگونه بود که دست تقدیر ، چند ماه بعد ، من رو در مقابل مهمترین و فراموش ناشدنی ترین تماس تلفنی همه عمرم قرار داد .

شخصی که با من تماس گرفته بود در حقیقت همون مردی بود که من چند ماه قبل در اطراف خونمون ملاقات کرده بودم . نمیتونم احساسم رو زمانی که خودش رو بهم معرفی کرد و بهم گفت که CD دموی من رو به دست سلطان پاپ ، داده و اینکه اون از شنیدن آهنگ من چقدر تحت تاثیر قرار گرفته تشریح کنم !! آقای بکرمن به من گفت که دموی آهنگ I Will Always Love You ویتنی هیستون رو که من اجرا کرده بودم رو در نورلند برای مایکل جکسون پخش کرده . سخنگوی مایکل جکسون به من میگفت بعد از اینکه مایکل آهنگ رو با تمام دقت گوش کرد به آهستگی گفت : WoW! این دختر کیه ؟ میتونی بهش تلفن کنی ؟ ( )


یادم میاد بعد از تماس تلفنی استوارت بکرمن از شدت هیجان و ناباوری چنان جیغهایی میکشیدم که مادر بیچارم از ترس و وحشت نمیدونست باید چه کاری انجام بده !! و بعد از این ماجرا تنها چیز دیگه ای که به خاطرم میاد اینه که ما عازم حرکت به سمت کالیفرنیا جهت ملاقات با مایکل جکسون گردیدیم ...


وقتی از اون دروازه های جادویی برای اولین بار عبور کردم و نورلند بزرگ رو دیدم ... (  )


WoW ! به راحتی میشد حضور مایکل جکسون رو همه جای اون دنیای جادویی احساس کرد ؛ هرچند که من هنوز موفق به ملاقات خودش نشده بودم و تو اون لحظات بی نهایت عصبی بودم .


و من سرانجام او رو ملاقات کردم ... ( )


یادمه اولین باری که برای ملاقات با من به کتابخونه نورلند اومد ، بزرگترین لبخند دنیا روی صورتش بود . توصیف احساسم تو لحظه ای که رو در رو برای اولین بار با مایکل جکسون ملاقات کردم خیلی وحشتناکه . در حالیکه با همه وجود به خودم میلرزیدم با خودم میگفتم : خدای من ! او بزرگترین ستاره کهکشانهاست ! او شناخته شده ترین انسان در کل گیتیه ! من باید در مقابل او چی کار کنم ؟؟!! ( )



اما رفتار فوق العاده خاکی و دوستانه مایکل جکسون من رو بلافاصله گرم و آروم کرد . او بلافاصله بعد از دیدن من ، من رو در آغوش کشید . بعد از مایکل جکسون ، پرینس و پاریس هم که در همون اتاق بودند ، به نوبت جلو اومده و خودشون رو برای من معرفی کردند . پرینس و پاریس بعد از معرفی خودشون ، دستهاشون رو دراز کردند تا با من دست بدند اما مایکل با دیدن این صحنه به اونها گفت : نه بچه ها ! افراد کوچکتر دستشون رو قبل از بزرگترها برای دست دادن دراز نمیکنند . این حرکت چندان مودبانه نیست . شما هم میتونید در عوض نیشا رو در آغوش بگیرید . ما همه در این خانواده دوستان عزیزمون رو با عشق در آغوش میگیریم .


بعد از جملات مایکل جکسون ، پرینس و پاریس هم من رو با محبت در آغوش کشیدند ... ( )


پس از برگزاری مراسم معارفه و خوش آمدگویی توسط مایکل جکسون ، ما با هم یک گفتگوی بی نهایت دوستانه و صمیمانه رو آغاز کردیم . سپس مایکل جکسون از من پرسید که آیا امکانش هست که من برای او کمی آواز بخونم ؟!


درحالیکه بدنم منجمد شده بود و آب دهانم رو به سختی قورت میدادم ، از جام بلند شده و بی حرکت در مقابلش ایستادم و با صدایی آهسته بهش گفتم : چی دوست دارید براتون بخونم آقا ؟


مایکل جکسون با صدای نازک و مهربون و دوست داشتنیش درحالیکه خیلی خجالت زده به نظر میرسید به آهستگی گفت :


ممکنه آهنگ I Will Always Love You ویتنی رو برام بخونی ؟ من عاشق این آهنگم ... ( )


و من چشمهام رو بستم و سعی کردم با همه احساسم اون آهنگ رو اجرا کنم . فقط یادمه وقتی چشمهام رو باز کردم و به مایکل نگریستم ، صورتش خیس ِ اشک بود  . او با صدایی لرزان بهم گفت :


نیشا ، تو صدات شبیه به صدای فرشته هاست ...  ( )


مایکل جکسون به من گفت که چقدر از شنیدن صدای من تحت تاثیر قرار گرفته و اینکه به من گفت چقدر دوست داره در کنار من بخونه و با من آهنگ ضبط کنه . شنیدن این جمله برای من ارزشمندتر از هدیه دادن کل دنیا به من بود ... ( )



و به این ترتیب من و مادرم به مدت چند هفته ، مهمانهای ویژه مایکل جکسون در نورلند شدیم . شرح لحظات زندگی در نورلند خیلی خیلی سخت و دشواره . یادمه هر صبح که من و مادرم پنجره اتاقمون رو باز میکردیم ، منظره دریاچه زیبای نورلند در مقابل چشممون ظاهر میشد که دو تا فیل در اون مشغول شنا و آب بازی بودند . نوای موسیقی زیبا و ملایمی ، هر لحظه از هر گوشه ای از نورلند به گوش میرسید . به راستی در نورلند مایکل جکسون ، هر رویایی که به ذهن هر انسانی راه پیدا میکرد ، تحقق یافته بود . زندگی در نورلند ، بزرگترین و به یاد ماندنی ترین تجربه در عمر من بود که هرگز فراموشش نخواهم نمود . مایکل جکسون با عشق و بزرگی بی انتهاش ، دروازه ای رو به روی من گشود که باعث شد با شجاعت و شهامت در راه آینده زندگیم قدم بذارم . اگه به خاطر او و قلب بزرگ و با سخاوتش نبود ، من امروز اینجا نبودم . هر افتخار و جایگاهی که در دنیای امروزم وجود داره رو یکسره به " مایکل جکسون " تقدیم میکنم . مردی که دلتنگ اشکهای درخشانش هستم و تا ابد به عشقش افتخار خواهم نمود ... ( )




تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

نظرات 2 + ارسال نظر
ناهید پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 08:35 ق.ظ

سلام علی بزرگوار

عجب سعادتی داشته این خانم ! اگه من جای ایشون بودم سکته می‌کردم...

فروتنی این انسان بزرگ تحسین‌برانگیز و قابل ستایشه.

سلام و درود دوست عزیز ...

هیچ وقت نتونستم خودم رو در موقعیت هیچکدوم از این افراد تجسم کنم ... حقیقتاً وحشتناک و غایر قابل تجسمه ...

لیلا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 01:04 ق.ظ

چقدر تاثیر گذار و قابل ستایش بوده رفتار سلطان پاپ با یک جوان آماتور و مشتاق
ممنون ازت
انقدر از خوندن این خاطرات لذت می برم که تا نیمه شب بیدارم و گذر زمان و حس نمی کنم
موفق باشی
کارت عالیه

گذر زمان ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد