مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

با خاطرات مایکل جکسون ( داستان Loren Ridinger )

سلام به همگی عزیزان . وقتتون بخیر ... 


موضوع نوشته امروز ، خاطره ای دیگه از ارباب جاودان افسانه هاست . خاطره ای به روایت یک رهگذر دیگه که این سعادت رو داشته برای لحظات و دقایقی مهمان قلب بزرگ و عاشق مایکل جکسون باشه و از همون همنشینی کوتاه و مختصر ، خاطره ای فراموش نشدنی و زیبا داره که دلش میخواد اون رو با عشق با همه دنیا قسمت کنه . خوب ، من هم به رسم وظیفه و رسالت شغلی خودم مثل همیشه این خاطره زیبا و فراموش نشدنی مایکل جکسون رو با عشق با عاشقان مهربونش در سراسر دنیا قسمت میکنم . امیدوارم از شنیدنش لبخندی عاشقانه به روی صورتهای مهربونتون بیاد دوستان عزیزم ...


پس این شما و این داستان آقای Loren Ridinger : 


لورن که یکی از مدیران مالی و وکلای امور بازرگانی امریکاست تعریف میکنه و میگه :


خوب به یاد دارم که اولین بار مایکل جکسون رو شبی در منزل Al Malnik در یک مهمانی صرف شام ملاقات کردم . Al از دوستان خانوادگی نزدیک من و خانوادمه . اونطور که مطلع شده بودم روابط مالی و بازرگانی ، مایکل جکسون رو در اون سالها به Al نزدیک کرده و پیوند عاطفی و دوستی عمیقی رو بین اون دو مرد ایجاد نموده بود . 


 



مایکل جکسون در کنار Al Malnik در یک مهمانی خانوادگی سال 2002 میلادی ...


Al و همسرش اون شب من و همسرم JR و دخترم Amber رو جهت آشنا ساختن ما با مایکل جکسون و فرزندانش به خونشون دعوت کرده بودند . امکان نداره تا زمانیکه زنده هستم خاطرات اون شب رو برای خودم مرور کنم و به خاطر نیارم که او ( مایکل جکسون ) تا چه اندازه عاشق فرزندانش بود . مایکل جکسون حقیقتاً با همه وجودش به اون 3 کودک افتخار میکرد . خوب یادمه وقتی بچه ها برای ما اون شب اجرای Three little monkeys sitting on a bed رو به نمایش در آوردند ، مایکل جکسون چطور نیشش تا بنا گوش باز شده و با چه لذت و افتخاری به پرینس و پاریس نگاه میکرد ! مایکل اون شب دائماً با دیدن فرزندانش لبخند و قهقهه میزد و خوب میدونست که چطور عشق و افتخارش به کودکانش رو علنی کنه و به نمایش در بیاره .



لورن در کنار خانواده و مایکل جکسون ... 


اون شب و در زمان صرف شام مایکل جکسون برای ما از هر دری صحبت کرد : از کودکی گمشده و از دست رفتش تا روابطش با خواهرش جنت جکسون . مایکل تعریف میکرد که جنت ، حقیقتاً همواره تا چه اندازه شگفت انگیز بوده و تا چه اندازه نسبت به موضوعات مرتبط با شخص مایکل جکسون با دقت و حساسیت برخورد مینموده است . وقتی مایکل جکسون حرف میزد ، احساس میکردی که او حقیقتاً داره از عمق قلبش باهات صحبت میکنه تا اون حد که میتونستی از توی کلامش ، اوج درد و رنجی رو که او طی عمر کوتاهش در این عالم لمس و تجربه کرده بود رو به خوبی احساس کنی . من اون شب و از نزدیکترین فاصله تونستم احساس کنم که کودک درون مایکل جکسون در تمام طول عمرش چطور به سختی کوشید و تلاش کرد که بتونه خودش رو از قید و بند و هنجارهای دنیای بزرگسالان خلاص کنه و به آرامش و رهایی دست پیدا کنه . دیدن صحنه هایی که او با همه عشق و شادی همراه با دخترم Amber و سایر بچه ها قایم موشک بازی میکرد و از ته دلش در بازی با اونها خنده سر میداد و درست به اندازه بچه ها از اون تفریح ساده و پیش پا افتاده لذت میبرد ، من رو به شدت تحت تاثیر قرار میداد .

گوش دادن به صدای کلمات مایکل جکسون در هنگام صحبت کردن حقیقتاً به اندازه گوش کردن به موسیقی او لذت بخش و شادی آفرین بود چرا که او همواره با همه عشق و از اعماق قلبش برای خانوادش ، دوستانش و طرفدارهاش صحبت میکرد . او در آن شب داستانهایی رو برای ما تعریف کرد که گویی ما یک عمر وی را میشناختیم . او مهربان ، با شکوه و در هر چیزی ، به یاد ماندنی و فراموش نشدنی بود ... ( )



لورن در کنار همسرش JR


اما در کنار همه این داستانها ، چیزی که اون شب رو بیش از هر چیز دیگه خاص و فراموش نشدنی و تا حدودی مضحک و خنده دار میکنه ، داستان شلوار منه !!! داستان از این قراره که شلواری که من اون شب به پام بود به طرز عجیبی مایکل جکسون رو به یاد شلوار مشهورش در ویدئوی BAD می انداخت و این اول دردسر و داستان برای من بود !!! مایکل جکسون اونقدر از شلوار من خوشش اومد که توی جمع از من درخواست کرد که اگه ممکنه چند دقیقه ای شلوارم رو بهش قرض بدم تا اون یه امتحانی بکنه !! از شنیدن این درخواست مایکل جکسون به شدت دستپاچه و شرمنده شده و هیچ حرفی برای گفتن در اختیار نداشتم . از طرف دیگه خانواده خودم و Al هم به شدت منو به انجام این عمل تشویق میکردند ! اونها دائماً بهم میگفتند :


هی ، یالا ! زود باش شلوارت رو در بیار بده مایکل جکسون بپوشه !!! ( )


وقتی با این حد از اصرار و تقاضای جمع مواجه شدم در نهایت علی رغم میل باطنیم قبول کرده و به مایکل جکسون گفتم : باشه . من میرم داخل حمام ، شلوار رو در میارم میدم بهت بپوشی و بعدش اون رو بهم برگردون . باشه ؟! مایکل هم چشمانش برقی زد و با خوشحالی تمام پیشنهاد من رو پذیرفت و تشکر کرد . بلافاصله رفتم داخل حمام ، شلوارم رو در آوردم و از لای در اون رو یواشکی به دست مایکل داده و خودم اونجا منتظر بازگشت مایکل جکسون باقی موندم ! وقتی که یک 10 دقیقه ای سپری شد و خبری از مایکل جکسون و شلوار من به دست نیومد ، کم کم نگرانی و اضطراب منو فرا گرفت . خیلی دلم میخواست برم اون بیرون و ببینم اوضاع از چه قراره اما اونطوری و با اون شرایط چطوری میخواستم از حمام خارج بشم ؟؟!! (  )


به شدت مشغول تفکر و چاره اندیشی بودم که ناگهان صدای تقه آهسته ای بر درب حمام رو شنیده و بعدش با شنیدن صدای نازک مایکل جکسون از پشت درب فهمیدم که به دردسر وحشتناکی افتاده ام !!


مایکل جکسون : اوه لورن ! من عاشق این شلوار شدم ! خواهش میکنم ، خواهش میکنم ، خواهش میکنم اون رو بده به من !! من به جاش شلوار خودم رو بهت میدم تا پات کنی و بتونی تا خونه بری !!! ( )


خوب ، به نظرتون من چی میتونستم بگم ؟! مایکل جکسون افسانه ای میخواست شلوار منو داشته باشه و از اون مهمتر ، او چنان قلبم رو تصاحب کرده بود که حتی تجسم نه گفتن بهش رو هم نمیتونستم توی ذهنم داشته باشم . چاره ای نبود . معامله انجام شد !! من در مقابل شلوار مایکل جکسون رو پوشیدم و به سرعت از حمام زدم بیرون !! وقتی از حمام در اومدم با چشم خودم دیدم که او چطوری درست عین یک بچه شلوار منو توی پاش به تک تک افراد خونه نشون میده و ازشون تایید میگیره که اون شلوار جدید تا چه اندازه بهش میاد و اونو خوش تیپ کرده !! من هم چاره ای نداشتم جز اینکه متقابلاً با شلوار مایکل جکسون توی خونه چرخ زده و نمایش خودم رو با شلوار او در جلوی چشم افراد خانواده به اجرا در بیارم !!! ما اون شب یه دنیا خندیدیم و لحظات فراموش نشدنی و زیبایی رو پشت سر گذاشتیم ... ( )


من در زندگیم بی نهایت خوشبخت بودم که موفق شدم بعد از اون شب بارها و بارها مایکل جکسون رو ببینم . ما هر دفعه درست عین همون نخستین باری که همدیگرو در منزل Al  ملاقات کرده بودیم کلی خندیدیم و اوقات خوشی رو سپری کردیم . او همیشه بی نهایت دوست داشتنی و شگفت انگیز بود . او همواره نگران جهان و مردمان کره زمین بود . من یقین دارم که تا انتهای تاریخ ، مایکل جکسون دیگری در گیتی ظهور نخواهد نمود . او دنیای موسیقی رو برای همیشه متحول نمود و کلیه موانع رو از سر راه حذف کرد و به دنیا نشون داد که هیچ چیزی در این عالم نمیتونه مانع از این بشه که او به هدفی که تمام تمرکز و فکرش رو برای رسیدن به اون اختصاص داده ، دسترسی پیدا کنه . مایکل جکسون مسیر پیشرفت و ترقی رو برای بسیاری از هنرمندان بعد از خودش صاف و هموار نمود و به همه ما انسانها این باور و طرز فکر رو آموخت که اگه مردم به اندازه کافی یکدیگر را دوست داشته و به قدر لازم به فکر حال و روز همدیگه باشند ، ما در کنار یکدیگر قادر به نجات و شفای دنیا خواهیم بود . تا ابد نخواهم فهمید چطور برخی از موجودات دنیا تونستند تا اون حد مایکل جکسون رو نا امید کرده و همه درسها و کلماتش رو از یاد ببرند . کلماتی که اونها رو با عشق در موسیقیش برای جهان به یادگار گذاشت . کلماتی که قلبها و روحهای ما را تا ابد تسخیر خودش کرد . مایکل جکسون دنیا را تبدیل به مکانی بهتر برای زیستن نمود . مایکل جکسون دریچه های قلب بزرگش رو از طریق موسیقی به روی همه جهان گشود و تنها به سبب حضور و بودن او در این عالم ، زندگی ما انسانها دیگر هرگز همانند دوران پیش از او نخواهد بود ...



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

نظرات 3 + ارسال نظر
pegah پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:46 ق.ظ

وقتی اهنگاشو گوش میدم گریم میگیره.بعضی ها چقدر زیبا زندگی میکنند.مایکل جکسون مردی بود که نباید میمرد حیف که بعضی ها بدون این که چیزی از زندگی و عشق اون به دنیا بدونن راجبش حرف میزنن وقتی ادم بیوگرافی غم انگیز مایکل رو میخونه از این که وسط مصاحبه از شلاق های پدرش در بچگی حرف میزنه و دستشو میگیره جلو صورتش و این که با این صدای جادویی و استعداد باورنکردنیش همیشه باید تنهامی بود میتونه درس های زیادی بگیره.روحش شاد

ممنون بابت نظرت دوست من . بهت توصیه میکنم حتماً لینک ویدیوی موجود در آخرین پست وبلاگ رو ببینی و اونو دانلود کنی تا با حقایق بیشتری در مورد مایکل جکسون آشنا بشی ...

لیلا شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 10:49 ق.ظ

مردی که خدا در قلب مهربان او عشق رو گسترد و او سخاوتمندانه به مردم سراسر جهان بخشید همیشه در قلبها زنده است
سلطان پاپ
سلطان هنر رقص
و
سلطان قلبها است

سیروس پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 09:07 ب.ظ

ببخشید چرا همه به مایکل انگ بچه باز میزنن؟ تو فیلم scary movie 4 هم وقتی به طنز مایکل رو یک فرد بچه باز نشون میدن همه تو سالن سینما قهقهه میزنن

خودت فهمیدی با خودت چند چندی داش مراد ؟؟!! بالاخره ترتیبت رو داده بوده یا نه ؟؟!! تکلیف ما رو هم روشن کن !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد