مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

میان پرده ( در استودیو با میک جگر ! )

سلام به همگی دوستان خوبم . حالتون چطوره ؟


داستان امروز ما از کتاب خاطرات شخصی یکی از بزرگترین و حرفه ای ترین کارشناسان دنیای موسیقی برداشت شده ؛ یکی از صمیمی ترین یاران مایکل جکسون در کل طول عمرش :


مهندس صدا و از عوامل تهیه کننده آلبومهای تاریخ ساز BAD , Thriller ، Off The Wall مایکل جکسون ... جناب آقای : بروس سوئدین ...



بروس سوئدین روایت میکنه و میگه :


در سال 1983 ، یعنی درست یک سال پس از انتشار آلبوم Thriller ، مایکل جکسون تصمیم گرفت به همراه برادرانش تهیه و تولید آلبوم جدیدی به نام Victory رو آغاز کنه . او در ابتدا ، قطعه ای از این آلبوم به نام State Of Shock رو به همراه فردی مرکوری افسانه ای به اجرا در آورد که بنا بر دلایلی در ادامه کار ، از انتشار این ورژن در نسخه نهایی آلبوم منصرف گردید و تصمیم گرفت این آهنگ رو به صورت دوئت با خواننده دیگه ای اجرا کنه . مایکل جکسون تصمیم گرفته بود به هر قیمتی که شده نسخه جدیدی از این آهنگ رو با رهبر کاریزماتیک گروه راک رولینگ استونز یعنی میک جگر ضبط و تولید کنه !!



میک جگر وقتی از تصمیم مایکل جکسون در این رابطه مطلع شد و با دعوت رسمی وی برای همکاری در ضبط این ترانه دو صدایی مواجه گردید ، از این پیشنهاد با سردی تمام استقبال نمود و از اینکه فکر میکرد مجبور باشه در استودیوی ضبط کنار جوان خامی (!!!) همچون مایکل جکسون بایسته و آهنگ ضبط کنه ، حس تمسخر بهش دست داده بود ! میک جگر همواره نوع خاصی از حس تکبر و خود برتر بینی داخل وجودش داشت که باعث میشد خودش رو همیشه یک سر و گردن بالاتر از همه هنرمندهای دیگه ببینه و در نتیجه ، کمتر کسی رو در حد و اندازه همکاری با خودش پیدا کنه !!! یادم میاد وقتی میک اولین بار به استودیوی ما اومد در حالیکه گیتار بزرگی همراه خودش داشت رو به من کرد و با حالتی تمسخر آمیز بهم گفت : فکر میکنی قبل از ضبط آهنگ چقدر زمان لازم باشه تا بتونم به این بچه ( منظور مایکل جکسون !!! ) یاد بدم که این گیتار رو چطوری توی دستش بگیره ؟؟!! ( )



در مقابل این شوخی نه چندان با مزه سکوت نموده و میک جگر هم بر روی یکی از صندلی های خالی استودیو ولو شد و دو پاش رو به صورت ضربدری روی هم قرار داد و کفشهاش رو بر روی میز مقابلش گذاشت و در حالیکه پوزخند مضحکی روی صورتش نقش بسته بود ، منتظر زمان رسیدن مایکل جکسون باقی موند ! 


انتظار ، خیلی به درازا نینجامید ؛ دقایقی بعد ، مایکل جکسون با ظاهری مصمم و چهره ای جدی و احترام برانگیز در مقابل من و میک جگر ایستاده بود ! او بعد از سلام و احوالپرسی به سبک همیشگی ، به سمت صندلی وکالیست اصلی رولینگ استونز رفت و با حالتی بسیار خشک و جدی به میک گفت :


لطفاً صداتون رو گرم کنید و آماده ضبط بشید آقای جگر !!! ( )


میک جگر با دیدن این منظره ، بلافاصله پاهاش رو از روی میز جمع کرد و به زمین انداخت ! پوزخند کمرنگش در آنی بر لبهاش محو گردید و در حالیکه گیتارش رو در کنار دسته صندلی بر روی زمین قرار میداد فوری سر پا ایستاد و گفت :


بله آقای جکسون ! همین الآن شروع میکنم !!! ( )



چقدر برام سخت بود که توی اون ثانیه ها با دیدن این اتفاق از شدت خنده پخش زمین نشم !! یقین دارم میک جگر توقع مواجه شدن با هر تصویری از مایکل جکسون رو داشت ، الآ موجودی که در مقابلش مشاهده میکرد !! این ، ماهیت و کاراکتر ناشناخته مایکل جکسون بود که همیشه اونو بر روی صحنه و داخل استودیو تبدیل به یک انسان دیگه میکرد ؛ تو اون لحظات ، دیگه هرگز از اون پسرک کم روی خجالتی خبری نبود و یه فرمانروای مقتدر ترسناک ، جای اون پسرک رو میگرفت و این چیزی بود که یقیناً تا قبل از اون روز و اون لحظه ، میک جگر ازش هیچ اطلاعی در دست نداشت !! ( )



فکر میکنم صحنه نخستین ملاقات با مایکل جکسون ، درسی رو برای تمام عمر به میک جگر بزرگ آموخت :


اینکه وقتی مایکل جکسون میگه صداتو گرم کن باید صداتو گرم کنی حتی اگه میک جگر باشی !!!



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

نظرات 2 + ارسال نظر
afshin چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:42 ب.ظ

عالی بود...درود بر مایکل کبیر

لیلا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 12:37 ب.ظ

....
و چه قابل تحسین؛ اون مردی که تمام عشقش رو در لبخند جادوییش و نوازش هاش نصیب کودکان پاک و معصوم می کرد و خود کودکی می شد پا به پای اونها موقع خلق آثار جاودانه و کار بی نظیرش چقدر مصمم و جدی و بدون ملاحظات چاپلوسانه معمول با مدعیان رفتار می کرد و به حق که از جادوی تکرارنشدنی اون شخصیت بی بدیل غیر از این هم انتظار نمی رفت.

و درود بر تو که دریچه ها می گشایی برای تابیدن نور وجود او بر اذهان مشتاق

ایامت درخشان و قلمت رقصان

شیفته و هلاک این پارادوکس شخصیتی اون مرد بودم و هستم و خواهم بود دوست من ... یکی از بزرگترین نشونه هاییه که از او در زندگیم دارم و درک و لمسش تقریباً برای غافل ترین و کم اطلاع ترین انسانها هم ممکن و دست یافتنیه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد