مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان
مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون ارباب افسانه ها

مایکل جکسون پادشاه جاودان

دخترکی که به تاریخ پیوست ...

امروز غروب که بعد از یک روز سخت و خسته کننده کاری دیگه چشمم به تقویم رو میزی داخل اتاقم افتاد برای چند ثانیه چیزی رو که در مقابلم میدیدم باور نمیکردم ! بغض سنگینی توی گلوم نشست و در حالیکه چشمام پر از اشک میشد آهسته با خودم گفتم :


چطور از یاد بردم ؟!! چطور فراموشش کردم ؟!! امروز 25 ام بود ؟؟!! یعنی 2 روز گذشته ؟؟!! خاک بر سرم کنند !! حالا خوبه از 2 ماه جلوتر غم و درد روز 23 جولای روی قلبم سنگینی میکرد ! حالا خوبه کلی برای خودم یادداشت و ریمایندر گذاشته بودم که در اولین سالگرد سفر غریبانش یادش رو با همه وجود و عشق زنده کنم . آخه چطور تونستم اونقدر تو کار و گرفتاری های زندگی غرق بشم که 23 جولای رو از یاد ببرم ؟؟!!


در حالیکه داشتم از شدت عصبانیت میترکیدم با خشم گفتم : همش تقصیر اون جکسونهای پست و مفتخور و بی ارزش و اون عوامل شیاد و کثیف بنیاد مایکل جکسونه که با بلوا و آشوبی که طی هفته گذشته به راه انداختند ، باعث شدند همه چیز از یادم بره ! قوای فکری و عقلی ارزشمندی که باید صرف به یاد آوردن عشق و یاد اون محبوب نازنین میشد ، در راه مبارزه با اطرافیان بی ارزش مایکل جکسون بی دلیل به هدر رفت !


و در حالیکه خسته و دلتنگ برای بازگشت به خونه آماده میشدم ، قطره درشت اشکی رو که روی صورتم جاری شده بود با دست پاک کردم و آهسته گفتم :

شرمندم عزیزم . روم سیاه ، فراموش کردم . هرگز خودم رو نمیبخشم . ای کاش لااقل تو منو ببخشی ...


محبوب زیبا و دوست داشتنی من !

هنوز رفتنت باورم نمیشه . هنوز نمیتونم نبودنت رو در این دنیای سرد و سیاه باور کنم . باور نمیکنم یک ساله که دیگه نیستی . دیرتر از من به این جهان اومدی و زودتر رفتی . چرا ؟! این اصلاً عادلانه نیست .


با خودت چه کردی ؟ چرا رفتی ؟ دنیا باید برای دهه ها و دهه ها خودش رو برای موفقیت های درخشان و خیره کننده تو آماده میکرد اما چرا تنها خاکستر و خاک سهم تو از این دنیا شد ؟؟ لعنت به اون الکل کثافتی که تو رو از دنیای من گرفت ! تو خودت خوب میدونی که قبل از تو عاشق هیچ هنرمند زنی نبودم و تا ابد هرگز و هرگز نخواهم بود . تو اولین و آخرین عشق مونث من در عالم هنر بودی و با رفتنت ، شعله ای دیگه از نورهای امید زندگیم رو تباه و خاموش کردی .



ایمی ! ایمی خجالتی و آروم و سر به زیر من !


یک ساله که دنیا بدون شیطنتهای کودکانت سرد و تاریکه !


کجایی که دلم از دلتنگیت بی قرار و نا آرومه ؟ کجایی که بغض نبودنت داره خفم میکنه ؟

هی ایمی ! صدامو میشنوی ؟! کاش نمیرفتی ! ایمی عاشقتم ایمی !

 به حقانیت و یگانگی تصویری که در بالای این صفحه میدرخشه سوگند میخورم که تا نفس میکشم از یاد نخواهمت برد ... سوگند میخورم ...



Amy Winehouse Tears Dry On Their Own Official Video :


دانلود


Now , You Are History ...


به یاد خاطرات فراموش ناشدنی دخترکی که تنها قدم میزد ... 




تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

دریچه ای به خاطرات دیزنی ...

سلام به همگی !


داستانی که امروز میخوام براتون تعریف کنم به قلم نویسنده و گزارشگری کهنه کار و قدیمی از شبکه خبری آسوشیتد پرس به نام باب توماس هستش که امیدوارم مورد توجه و علاقه شما عزیزان قرار بگیره . بی مقدمه و با هم حکایت امروز رو آغاز میکنیم :


باب توماس اینطور تعریف میکنه :


در یکی از شبهای واپسین سالهای دهه 80 میلادی ، در حالیکه خیلی دیر از سر کار به منزل رسیده و خسته و هلاک بودم ، صدای زنگ تلفن منو از جام پروند . با استرس به سمت تلفن رفتم و گوشی رو برداشتم :


سلام باب ! مایکل هستم ! 


چی ؟ مایکل ؟ مایکل جکسون ؟؟!! مگه ممکنه ؟؟
در حالیکه گیج و قاطی بودم ، شخص پشت تلفن جملش رو ادامه داد  :


" شنیدم در مورد والت دیزنی کتابی نوشتی باب . درسته ؟ "


بله ، این خود مایکل جکسون بود ! این سوال دیگه جایی برای شک و تردید باقی نمیذاشت . با خودم گفتم : آخه مگه چند تا مایکل توی دنیا وجود داره که با این صدای نرم و نازک این موقع شب به یک آدم درب و داغون زنگ بزنه و ازش سراغ والت دیزنی رو بگیره ؟؟؟!!! فقط مایکل جکسونه که تا این حد عاشق دیزنی و تا این حد بی فکر و بی ملاحظست ! شکی ندارم که خود خودشه !


( )


مایکل جکسون خبر داشت که من کتابی در مورد دیزنی با عنوان :


WALT DISNEY: AN AMERICAN ORIGINAL


نوشته ام . ازم پرسید : امکان داره با هم یه قرار ملاقات بذاریم تا من کمی در مورد دیزنی ازت اطلاعات بگیرم ؟ باهاش موافقت کردم و قرار ملاقات تنظیم و معین گردید .
سرانجام روز ملاقات فرا رسید و من در سالنی که قرار شده بود ، منتظر مایکل جکسون باقی موندم . یکی از کارمندان به طرف من اومد و بهم گفت : آقای جکسون به زودی برای ملاقات با شما حاضر خواهند بود . انتظار تقریباً 20 دقیقه طول کشید و در کل اون مدت مجذوب تماشای تصاویر جکسون در کنار تصاویر مشاهیری از جمله فرانک سیناترا ، رونالد ریگان ، الیزابت تیلور و سایر افراد سرشناس بودم . سرانجام انتظار به پایان رسید و مایکل جکسون در مقابل من قرار گرفت ! خودمون رو به هم معرفی کردیم و سپس من به همراه او به سمت طبقه بالا و کتابخانه حرکت کردم . داخل کتابخونه ، دیدن تصویر غول آسایی از دیزنی منو بهت زده و متعجب کرد . مایکل جکسون حقیقتاً دیوانه ی دیزنی بود !!



صدای مایکل جکسون توجه منو از اون تصویر به موضوع مورد بحث جلب نمود :


" اجازه میدی صحبتهامون رو ضبط کنم باب ؟ "


جواب دادم : اگه برای اهداف تجاری نخواد استفاده بشه چرا که نه ؟


مایکل جکسون شروع به سوال کرد و من هر چیزی رو که طی مصاحبه هام با خود دیزنی و افراد نزدیکی که باهاش آشنایی داشتند به خاطر میاوردم رو بهش انتقال دادم . کمی بعد مصاحبه به انتها رسید و مایکل جکسون در حالیکه به وضوح در چهرش مشخص بود که از اطلاعات به دست آمده چندان راضی نیست ، با احترام کامل از من خداحافظی کرد و ما از هم جدا شدیم . به نظر میومد اون دنبال داستانها و مسائل خاص تری در زندگی و خاطرات دیزنی میگشت . با توجه به حجم کاری و مشغله های فراوون مایکل در اون سالها ، احتمال میدادم دیگه هرگز موفق به دیدنش نشم . به این ترتیب چند ماه سپری شد ...


دقیقاً چند ماه بعد ، درست شبیه به بار اول یک شب دوباره مایکل جکسون بی مقدمه با من تماس گرفت !


الو ؟ باب ؟ سلام ! مایکل هستم !!


در حالیکه با ترس و لرز خودم رو برای یک سوال آنچنانی دیگه آماده کرده بودم (!!) ازم پرسید :


" فکر میکنی هزل جورج هنوز زنده باشه ؟؟؟!!! "


*هزل جورج نام خانم پرستاری بود که برای سالیان سال از دیزنی پرستاری و مراقبت میکرد .


در حالیکه شدید خوابم میومد به مایکل جکسون گفتم : نمیدونم اما به زودی بهت اطلاع میدم . برای چی میخوای ؟


بهم گفت : " میخوام ببینمش و باهاش صحبت کنم ! " 


از آخرین باری که هزل رو زمان نوشتم کتابم در مورد دیزنی دیده بودم چند سال میگذشت . همون زمان هم هزل یک زن سالخورده بود . به یاد میاوردم که هزل تقریباً دچار فراموشی شده بود و واقعاً چیز چندانی از خاطراتش با دیزنی به یاد نمی آورد . به علاوه اینکه پیززنی عبوس و بد عنق به نظر میرسید ! برای همین به مایکل گفتم : مایک ! حقیقتاً نمیدونم آیا اون پیرزن بتونه کلید حل معمای تو در مورد دیزنی باشه یا نه !!! ( )


چند روز بعد اطلاعاتی کسب کردم و فهمیدم هزل هنوز زندست و هنوز تو همون منزل قدیمی نزدیک به اقامتگاه دیزنی در Burbank زندگی میکنه . بلافاصله قرار ملاقاتی رو تنظیم کردم و روز ملاقات به همراه مایکل و نوارهای صوتی مصاحبه های قدیمیم با پیرزن به سمت منزلش به راه افتادم . با خودم گفتم شاید شدت آلزایمر باعث شده باشه اصلاً من و مصاحبه های قدیمیم رو به خاطر نیاره برای همین بردن اون نوارهای صوتی رو لازم و ضروری میدیدم . 


سرانجام به خونه هزل رسیدیم و وارد خونه شدیم . همونطور که حدس میزدم به نظر میومد پیرزن اصلاً منو به یاد نمیاره چونکه خیلی عجیب و غریب و ترسناک بهم نگاه میکرد !! اما زمانیکه مایکل جکسون وارد اتاق شد چهره پیرزن تغییر کرد و لبخند گنگی به روی لبهاش نشست . بهم اشاره کرد از اتاق برم بیرون و در نتیجه مایکل جکسون و اون در اتاق تنها موندند . من که حقیقتاً فکر نمیکردم اون پیرزن غر غرو (!!) ، حرف با ارزشی برای گفتن به مایکل جکسون داشته باشه ! 
وقعاً به یاد نمیارم صحبتهای اون دو نفر چند ساعت طول کشید ولی اونقدر کش اومد که دیگه واقعاً حوصلم سر رفت . خیلی دلم میخواست بدونم پیرزن داره چه داستانی رو تعریف میکنه که تا این حد از نظر مایکل جکسون جذاب و شنیدنی به نظر میرسه !!

سرانجام انتظار به پایان رسید و مایکل با شادی و لبخند از اتاق خارج شد . اونها حتی داشتند با هم عکس یادگاری مینداختند . باورم نمیشد !!



موقع خداحافظی ، پیرزن رو به مایکل کرد و بهش گفت :


بازم بیا بهم سر بزن . اما این دفعه ، اینو ( منظورش به من بود !) همراه خودت نیار !!


نگاه غضب آلود پیرزن بهم همه چیز رو فهموند ! مایکل در حالیکه با عشق هزل رو در آغوش گرفته بود ازش خداحافظی کرد و با آرامشی که کمتر در صورتش دیده بودم همراه با من جهت بازگشت به منزل سوار اتوموبیل شد . بعد از اون روز دیگه هرگز مایکل جکسون رو ندیدم ...


( )


اونقدر این داستان ساده و کوتاه ، عمیق و سرشار از درس و معنی و حکایته که فقط بهترین کار رو سکوت میبینم ...


دریغ از اون همه افسون و عشق و داستان و جادو که بی صدا در زیر خروارها خاک آرمید ... افسوس ...    



I Believe In Magic ...


تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

ایستگاه پایانی !

سلام ...


روزها با گرفتاریها و مشغله های بی امان برای من در حال گذر هستند :


رسیدگی به دهها و صدها مشغله علمی و شغلی ، بررسی و آنالیز دهها و صدها عنوان فیلم و کتاب و مجله و از همه اینها مهمتر : سر و سامان دادن به روابط عاطفی و خانوادگی در کمال آرامش .


اینها روزها و شبهای این دوران از عمرم را به خود اختصاص داده اند . نزدیک به یک ماهه که آخرین حلقه پوسیده ارتباط من به گذشته سرشار از خطا و اشتباهم در دنیای بی ارزش طرفداران مایکل جکسون از هم گسسته و حالا برای نخستین بار بعد از گذشت بیش از 10 سال ، در حال لمس و تجربه آرامش حقیقی و واقعی هستم .


گاهی مواقعی که اندک فرصتی برای تفکر به اون روزها و سالهای پر از خطا و اشتباه در اختیارم قرار میگیره با مرور برخی چیزها حس عجیبی از ترحم و تمسخر به سراغم میاد و در انتها با لبخندی تلخ و پر معنی اون افکار رو از خودم دور میکنم . اندیشه به گذشته سراسر اشتباهم در 10 سال گذشته حقیقتاً باعث میشه به حماقتها و سادگیهام خندیده و با نگاه به امروزم سرشار از افتخار و غرور بشم . با مرور خاطرات اون دوران خنده و گریه ، توام و دست تو دست هم به سراغم میان ...


خندم میگیره که روزگاری نه چندان دور اونقدر ساده لوح و بی فکر بودم که مایکل جکسون برام مقدس بود ! طرفداران مایکل جکسون رو خوب ترین و پاک ترین انسانهای کره زمین میدونستم ! انسانهای کم اطلاع و غافل از مایکل جکسون ، خاطی ترین و نابخشودنی ترین موجودات گیتی در باورم بودند ! روزگاری که دشمن مایکل جکسون در قاموس و خیالم محکوم به خفت و ذلت بود ! زمانیکه همه فرصتهای طلایی و بی بازگشت عمرم رو صرف آموختن دنیای مایکل جکسون به آدمها میکردم ! خندم میگیره با مرور خاطرات دورانی که تنها به خاطر انسانی به نام مایکل جکسون با مردم دوستی و دشمنی میکردم ! خندم میگیره زمانی تنها به خاطر بشری به نام مایکل جکسون وجب وجب خاک این کشور رو برای ملاقات با انسانهایی هجو و بی معنی و توخالی زیر پا میذاشتم و هر روز خدا عین آواره ها کوله پشتی سفرم بر روی دوشم بود ! خندم میگیره وقتی یادم میاد روزگاری به خاطر مایکل جکسون مشتی غافل 4 روز عاشقم شده و فردا روزش چون دشمن قسم خورده از نامم بیزار میشدند ! خندم میگیره زمانی نه چندان دور ، گردانی از نامناسب ترین ، کم سواد ترین ، بی فرهنگ ترین و بی فکر ترین انسانهای این کشور رو تنها دوستان و یاران خویش دیده و برای حمایت و دفاع از ایشان همه عمر و زندگیم را تباه نموده سالهای سال با عزیزترین کسانم جنگیده و وجودم را ویران نمودم ! انسانهایی که امروز حتی با نگاه به تصاویر خودم در کنارشون عرق شرم بر روی پیشونیم میشینه ! همان روزگاری که دفاع از خطاها و اشتباهات هولناک و نابخشودنی مایکل جوزف جکسون را رسالت و حرفه خویش دانسته و به استادی خرده پاهایی پوچ و خفیف در این دنیا افتخار میکردم ! خندم میگیره وقتی به یاد میارم چطور سالهای با ارزش عمرم رو با حقیرترین باورها و با بی ارزش ترین موجودات زمین سپری کرده و حتی برای نخستین بار در عمرم در همین مسیر خیالی و واهی با قلب بزرگ و پاکم عاشق شدم ! عشقی که پایانِ به ظاهر تلخش ، رسیدن به آزادی و شادمانی حقیقی و نقطه پایانی بر همه سردرگمی ها ، تلاطم ها و هذیانهای روح سرگشته و حیرانم شد .


مرور این خاطرات در عین مضحکی چقدر تلخ و تکان دهنده و عبرت آموز است .


خداوند بزرگ را میلیاردها بار سپاس میگویم که سرانجام مرا از این سفر طولانی و پر درد به سلامت به مقصد رساند و در انتها ، لذت یک زندگی هدفمند ، شاد ، آرام و عاشقانه را به کام تشنه ام چشاند . شادی و آرامشی که در آن با فراموش کردن آنچه بود و نبود تنها با امید و عشق و به دور از تعاریف و هنجارهای بی معنی و خودساخته ، با واقعیتهای تلخ دنیا کنار آمده و فردا را نه با تکیه به خطاها و ضعفهای مایکل جکسون ، بلکه تنها با علم و قدرت و اراده فولادین و مثال زدنی خویش خواهم ساخت . و سرانجام پس از به انتها رساندن جاده طولانی و پر پیچ و خم زندگی در دنیای خود ساخته و موهومی مایکل جکسون ، خداوند را سپاس میگویم که از ساده لوحی بی نهایت عاشق و زود باور و مهربان ، انسانی پخته و درد کشیده و بسیار با تجربه خلق نمود که امیدوار است دیگر تا لحظه مرگ در زندگی هرگز خطاها و اشتباهات اسفبار سالهای گذشته عمر خود را تکرار ننماید !


و بدون شک هیچکدوم اینها بدون حضور و کمکهای تو امکان پذیر نبود مایکل جکسون عزیزم .

ممنونم !


و چقدر هنوز با دیدن سرگشتگان و در راه ماندگان سرگردانی که تنها با خیال پوچ تغییر دنیا ، با توهم عاشقی و رستگاری ، مذبوحانه در باتلاق نام مایکل جکسون دست و پا زده و هر لحظه بیش از پیش به دنیای تنهای بیمار ِغیر واقعی ِخویش فرو میروند میخندم !



تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance

Sailaru Sailare !!!

سلام به همگی !


فکر میکنم در طول سالهایی که با وبلاگ مایکل جکسون پادشاه جاودان در خدمتتون بودم تا به حال چندین بار در مورد علاقم به سینمای هندوستان به صورت عام و عشق و احساس بسیار عمیق و شدیدم به یکی از بزرگترین و بی تکرار ترین نامهای این صنعت به صورت خاص براتون صحبت کرده باشم . بله دارم در مورد سلطان بالیوود ، شاه  ِ بد .. Baadshahِ ِهندوستان ، پادشاه رُمنس ، کینگ خان ، پادشاه شاهرخ خان بزرگ و جادویی صحبت میکنم !




مردی که سالیان سال از عمرم رو لحظه به لحظه در سایه عشق بزرگ و باشکوهش نفس کشیده و به عاشقی و خدمتگزاریش افتخار نمودم . مردی که عمری طولانی در کنارش خندیده و اشک ریختم . انسانی که هر لبخند زیبایش دنیایم را گرم و زیبا و نورانی و هر قطره اشکش ستونهای آفرینش را بر سرم خراب و ویران نمود .


بزرگواری که با وجود دستیابی به عظیم ترین قله های پیروزی و شکوه و شوکت و افتخار ، آنی و لحظه ای از پاکی و شرافت انسانی دور نشد و هر ثانیه از عمرش شریف تر و والاتر گردید . سلطانی که حقیقتاً از خاکی ترین و بی ادعاترین مخلوقات گیتیست و جایگاه عظیم و والایش در عالم هنر ، ذره ای او را به سمت و سوی غرور و تکبر سوق نداده است . مردی با قلبی به پاکی و لطافت یک کودک عاشق که حقیقتاً چیزی فراتر از شاد نمودن انسانها را وظیفه و سرنوشت خود در این عالم خاکی و فانی نمیداند . انسانی که هرآنچه دارد را همه و همه یکسره از لطف و کرم الهی دانسته و همواره و همیشه خادم و شکرگزار پروردگار کریم خویش است . افسانه ای که کاریزمای خیره کننده چشمان درخشان و پر رمز و رازش از وی نامی بلند آوازه و دست نیافتنی در شرق و غرب عالم ساخته است . مردی که در یک کلام بزرگترین ، انسان ترین ، با شکوه ترین ، جادویی ترین و بی همتا ترین هنرمند زنده گیتی در جهان معاصر کنونیست !




بعد از این مقدمه نه چندان طولانی میرم سراغ بحث امروز :


چند وقت پیش داشتم یکی از سایتهای مربوط به طرفداران کینگ SRK رو مرور میکردم که ناگهان چشمم به لینک دانلود ویدئو میکسی از شاهرخ خان افتاد . نام لرزاننده و کوبنده شاه شاهان ، ارباب افسانه ها ، سایه سنگین و هولناکی بر نام کینگ SRK در بخش توضیحات این ویدئو انداخته بود !!! خشکم زد ! بلافاصله توضیح ویدئو رو خوندم : نوشته بود که ویدئو بر اساس تصاویر میکس و مونتاژ شده صحنه های خوندن و رقصیدن شاهرخ خان و مایکل جکسون بر اساس یکی از آهنگهای شاهرخ خان به نام Sailaru Sailare از فیلم Josh تهیه و تولید گشته است !!


یعنی فکر کنم یک ثانیه هم معطل نکردم و دانلود بلافاصله آغاز شد ! تو تموم مدتی که طول کشید تا ویدئو دانلود بشه داشتم با خودم فکر میکردم چطوری این آهنگ رو روی صحنه های خوندن و رقصیدن مایکل جکسون میکس کردند ؟! برای موجودی مثل من که اون آهنگ و کل آهنگهای دیگه کل فیلمهای شاهرخ خان رو ثانیه ثانیه از حفظه (!!) این افکار چندان عجیب و غریب به نظر نمیرسیدند !


خلاصه دانلود تموم شد ، پخش ویدئو آغاز و ویدئو فوری به بخشهای مربوط به مایکل جکسون رسید و اون وقت ... بوووم !


فقط خودتون نگاه کنید :

لینک دانلود

واقعاً جالب و شگفت انگیزه ! چیدمانی تا این اندازه دقیق از حرکات لب و دهان مایکل جکسون امریکایی زبان همراه با یک آهنگ هندی !! با اینکه کوتاهه و کیفیتش پایینه اما حرف نداره ! من که با همه وجود لذت بردم ؛ نظر شما چیه ؟! 

سعی کردم با این پست کوتاه ، ذهنهاتون رو اندکی به سمت دنیای لطیف ، خاص و دوست داشتنی کینگ خان برده و برای پست بعدی آمادتون کرده باشم




شاهرخ خان ، پادشاه بزرگی که علاوه بر همه صفات ممتاز و کم نظیری که از وی برایتان بر شمردم یکی از بزرگترین عاشقان مایکل جکسون در دنیای هنر بود و عمری را با افتخار و به صورت علنی در راه او عاشقی و شاگردی کرد . توصیف خاطرات مایکلی شاهرخ خان فراتر از این نوشته و این پست است . شاید روزی حکایتهای مایکلی فراوونی از شاهرخ خان رو براتون تعریف کردم ...


نوشته امروز رو با بیان عباراتی از کینگ خان در توصیف پادشاه هنر به انتها میرسونم :

وقتی خبر درگذشتش رو شنیدم به طرز وحشتناکی گریه کردم . احساس کردم تمام خاطرات دوران کودکیم همراه او نابود شد  . من از نزدیک ملاقاتش کرده بودم . او مخلوق شگفت انگیز خداوند بر روی زمین بود . با رفتنش ، جهان قطعه ای از تاریخ خود را از دست داد ...


بابت همه خاطرات زیبایی که برام ساختی سپاسگزارم شاهرخ عزیز ...


به راستی که شاه رخ بودی و تا ابد شاه رخ خواهی ماند ! عاشقتم !!!



The King Is Dead ...


Long Live The Living King !


تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance
 

بازتابی از تعالیم مایکل جکسون ( قسمت اول )

سلام به دوستان عزیزم . وقت بخیر ! 


نوشته امروزم با اغلب نوشته های این وبلاگ یه فرق مهم داره و اون فرق اینه که شاید در نگاه اول این پست ربط چندانی به مایکل جکسون نداشته باشه ! هرچند اون دسته از بینندگانی که از سالها پیش نوشته های منو دنبال میکنند خوب میدونند که هرگز پیش نیومده نوشته ای از من 100% بی ارتباط به نام کبیر مایکل جکسون باشه !


فکر نمیکنم در بین شما کسی باشه که سوپر استار مشهور امریکایی ، Akon رو نشناسه ! مردی که آثار زیبا و شنیدنی فراوونی رو در کارنامه هنری خودش به همراه داره .


 
دوست دارم داستان امروزم رو با یادآوری مهمترین خاطرات زندگی ایکان در واپسین سالهای عمر گهربار مایکل جکسون آغاز کنم ؛ بدون شک مطالعه این بخش میتونه برای اون دسته از بینندگانی که تازه بعد از درگذشت مایکل جکسون با او و دنیای افسانه ایش آشنا شدند مفید و با ارزش باشه . 


اینطور میشه گفت که ایکان ، خواننده مسلمان آفریقایی امریکایی با وجود تمام استعداد بالای هنریش ، تا قبل از اواخر سال 2006 میلادی نقطه چندان به یاد ماندنی و درخشانی در کارنامه شغلی و حرفه ای خود نداشت ! ایکان با برخورداری از صدایی خاص ، زیبا و متفاوت از همان لحظه ظهورش در صنعت موسیقی ، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از برترینهای کره زمین را دارا بود ولی متاسفانه خیلی زود همانند بسیاری از استعدادهای نوظهور دیگر در دام زرق و برق فریبنده و کثیف هالیوود افتاد و آلت دست مافیای پلید این صنعت مخوف گردید . اینگونه بود که استعداد بالای ایکان با خواندن اشعار سخیف و بازی در کلیپهای هجو و بنجل تجاری شروع به هرز رفتن نمود . البته دستان سرنوشت چیزی فراتر از رقاصی و دلقکی در کلیپهای زشت و بی معنی مارشال مترس برای ایکان رقم زده بود !


 
درست در اوج روزگاری که ایکان استعداد بالایش را اینگونه وسیله منفعت طلبی اربابان پول و شهرت دنیای سیاه موسیقی قرار داده بود ، چشمان نافذ و تیزبین ارباب ماسترو شروع به اسکن و آنالیز عمیق ترین و پنهان ترین لایه های وجودی این سیاه پوست ساده دل نمود . مایکل جکسون در تمام طول عمر خویش همچون یک مغناطیس پر قدرت و عجیب ، برترین استعدادهای عالم هنر را به سمت خود جذب مینمود . صد البته که او همواره جدا از بررسی استعدادهای هنری ، مسائل دیگری را نیز جهت برقراری ارتباط حرفه ای با سایر هنرمندان همکارش در نظر میگرفت . مهمترین این مسائل همانا معیارهای اصیل انسانی و اخلاقی به حساب می آمدند .


بدیهی بود که با در نظر گرفتن چنین فیلترهای سختگیرانه ای ، بسیاری از بزرگان و نام آوران دنیای موسیقی هرگز و حتی ثانیه ای در حلقه همکاران مایکل جکسون نگنجیدند ! اما ایکان از همان ابتدا یه جورایی با بقیه فرق میکرد . همواره حزن و غم عجیب موجود در صدای این مرد سیاه پوست حس عجیبی رو به من منتقل میکرد . هرگز زمانی رو که برای اولین بار آهنگ سوزناک Lonely رو با صدای زیبای ایکان شنیدم از یاد نمیبرم . بعدها هم که ... !!!



 ایکان در اواخر سال 2006 به همراه جمعی دیگر از خوانندگان امریکایی همچون نیو و ویل آی ام به عنوان نفرات برتر و برگزیده مایکل جکسون به منظور همکاری جهت تهیه و تولید آلبوم T25 کاندید و انتخاب گردید . چندان طولی نکشید که بعد از انتشار این آلبوم ، ایکان به چهره محبوب شماره 1 و هنرمند مورد علاقه اصلی و کلیدی مایکل جکسون در آخرین سالهای عمرش بدل شد . ایکان تا به جایی جلو رفت که نه تنها افتخار همصدایی در آخرین دوئت خلق شده توسط ارباب افسانه ها در عمر کوتاهش را از آن خود نمود بلکه به صمیمی ترین و عزیز ترین دوست مایکل جکسون در آخرین پرده نمایش خالق بد بدل گردید . فکر میکنم اگه بخوام خاطرات غیر هنری مایکل و ایکان رو در اون روزها بشمرم خودش احتیاج به چند تا پست جداگانه داشته باشه ! فقط همین رو بدونید که ایکان کم کم و تدریجاً از نقش اصلی خود به عنوان یکی از بزرگترین سوپراستارهای تاریخ امریکا به رفیق گرمابه و گلستان (!!!!) ، سخنگو ، مدیر برنامه و حتی بادیگارد شخصی مایکل جکسون تغییر نقش داد !!!




به این ترتیب روزهای شیرین و خاطره انگیز واپسین سال حیات پادشاه هنر در گرما گرم عشق ناب و خالصانه ایکان سپری شد و سرانجام مایکل جکسون کبیر در 25 ژوئن 2009 چشم از جهان فرو بست .


بعد از مرگ مایکل جکسون ، ایکان بهتر و ستایش برانگیز تر از همه دنیا به وظیفه انسانی و هنری خویش به عنوان یک دوست عاشق عمل نمود و با خلق و اجرای آهنگ یادبود ستایش برانگیز و بی همتای Cry Out Of Joy ، اشک شوق و قدرشناسی و دلتنگی را بر چشم میلیونها میلیون عاشق در سراسر جهان جاری نمود . وی سپس با حضور در ویدئوی زیبا و تحسین شده Hold My Hand ، برگ زرین دیگری بر کتاب افتخارات خدمتگزاریش به مایکل جکسون کبیر افزود .


 
خوب پس از این مقدمه در مورد ایکان ، از امریکا سفری هزاران کیلومتری به شرق عالم و کشور هزار رنگ و هفتاد ملت هندوستان خواهیم داشت !


نمیدونم چرا هر وقت توی عمرم اسم هندوستان رو میشنوم ، اولین چیزی که توی ذهنم نقش میبنده ، بالیوود و سینمای رنگارنگ و موزیکال این کشور کهنه ! بالیوود ، صنعتی که در یک کلام و بدون اندکی تردید در صورت عدم وجود پدیده ای به نام مایکل جکسون ، هرگز و هرگز قادر به دستیابی به جایگاه مدرن و امروزی خویش نبود . این حرف رو از طرف یکی از طرفداران بسیار حرفه ای سینمای هندوستان و البته مایکل جکسون به عنوان یک حقیقت محض قبول کنید .


دوست دارم این رو بدونید که مردم هندوستان همواره و از ابتدا عشق و علاقه وحشتناک و عجیب و غریبی به مایکل جکسون داشته و تا ابد نیز خواهند داشت . نمیدونم تا حالا ویدئوهای حضور مایکل جکسون در خاک هندوستان رو دیدید یا نه . فکر کنم برای اینکه با ادامه بحث راحت تر بتونید ارتباط برقرار کنید ، لازم باشه حتماً یه دونه از این ویدئوها رو ببینید ! ویدئویی که براتون انتخاب کردم مربوط به حضور مایکل جکسون در بمبئی به سال 1996 میلادی و قبل از برگزاری کنسرتی از تور هیستوری برای این مردم عاشق و مهربون آسیاست . ویدئو رو در دو پارت 1 و 2 از لینکهای زیر دانلود بفرمایید :


پارت 1


پارت 2


قبل از اینکه ادامه بحث رو بخونید یه دور با دقت به دقیقه 6 و ثانیه 30 نگاه کنید . مرد میانسال کچلی که میاد جلو و با احترام با مایکل جکسون دست میده و بعدش عین یه بچه ذوق میکنه یکی از ستارگان بزرگ و پیشکسوت بالیوود به نام آنوپام کر هستش که نقشهای جاودانش در سینمای هندوستان ماندگاره . فقط یه لحظه فکر کنید معنی این صحنه چی بود !!!!



شاید بشه در یک کلام ریشه این عشق و علاقه افسار گسیخته مردم هندوستان به پدیده ای به نام مایکل جکسون رو در باورهای کهن و فرهنگ و سنن آبا و اجدادی این ملت راحت تر جستجو کرد ؛ فرهنگی که هرگز و حتی ذره ای از ساز و آواز و رقص و موسیقی جدا نبوده . هندوها عاشق موسیقی هستند . مردمی بی نهایت احساساتی که هیچ زبانی رو برای بیان حالات درونی خویش قدرتمندتر ، رساتر و کامل تر از زبان رقص و موسیقی نیافته اند . شاید وقتی اسم رقص و آواز رو میارم در ابتدا فکر کنید که این ملت چقدر الکی خوش هستند که با این همه فقر و درد و مصیبت و فلاکت که دارند ، دائم به فکر قر دادن و یللی تللی کردنند ! لازمه بهتون بگم که بر خلاف این ذهنیت ، هندیها اتفاقاً اغلب مواقع برای بیرون ریزی و تخلیه احساسات سیاه و غمگین درونی خویش به سمت موسیقی رفته و حتی اغلب مناسبتهای سوگواری و مذهبی و معنوی ایشان نیز با رقصها و موسیقی های خاصی همراه است . البته از ورود به جزئیات این قضیه صرفنظر میکنم که اگه واردش بشم دیگه کسی نمیتونه منو جمع و جور کنه !!!


این عشق و علاقه ذاتی به موسیقی و رقص هستش که مردم هندوستان رو سالیان ساله به پای تماشای فیلمهای هندی در سالنهای تنگ و تاریک سینما کشونده . همین مساله هستش که باعث شده بازیگران این صنعت تا این اندازه مورد قبول و ستایش مردم هندوستان قرار داشته باشند . میشه به جرات گفت رل و نقشی رو که بازیگران بالیوود در فرهنگ عامه مردم هندوستان ایفا میکنند ، هیچ کاراکتر هنری و سیاسی و ورزشی و اجتماعی در هیچ کشور دیگه ای برای مردم اون سرزمینها ایفا نمیکنه !


دوست دارم قبل از اینکه این مقدمه کوتاه رو در مورد هندوستان و بالیوود ببندم فقط یه مطلب کوچولوی دیگه رو هم اشاره کنم ؛ مطلبی که اون راز و نکته نهایی عشق و علاقه عجیب مردم هند به مایکل جکسون کبیر رو به خوبی توجیه میکنه :


بازیگران بالیوود از نظر مردم هند گاهی جایگاهی فرا زمینی و ماورای بشری دارند ! اونها خوشتیپ هستند ؛ ستاره هستند ؛ مشهور و پولدار هستند ؛ خوب بازی میکنند ؛ خوب میرقصند و خوب آواز میخونند ... ! چی ؟؟!! خوب آواز میخونند ؟؟!! نه ! این آخری دیگه درست نیست !!!


فکر میکنم همتون به خوبی میدونید که بالای 99% از آهنگهای موجود در فیلمهای هندی با صدای بازیگران اصلی اون نقش اجرا نشده و توسط خوانندگان حرفه ای و محدودی ، در استودیوهای ضبط بالیوود تهیه و تولید میشه . در واقع میشه گفت بازیگران بالیوود نه تنها اغلبشون خوش صدا نیستند بلکه حتی در پاره ای موارد علی الخصوص در مورد بازیگران زن ، بسیار بد صدا هم می باشند !!! فکرش رو بکنید یک بازیگر بد صد با یک صدای مضحک کلفت و ضایع یک دفعه در یک سکانس میزنه زیر آواز و بعد هم چه چه چهی سر میده !! به به !!


به عنوان یکی از طرفداران این سینما این نقطه ضعف وحشتناک بالیوود رو پذیرفته و در موردش با شرمندگی سکوت میکنم !


مردم هند خوب میدونند که آهنگهای داخل فیلمها صدای بازیگر مورد علاقشون نیست اما به این موضوع اهمیت چندانی نمیدند . اونها طوری با فیلم و بازی بازیگرانش ارتباط قلبی و روحی برقرار میکنند که گویی در کاراکترها و سناریو ذوب شده و صدای خواننده های بینوا رو در حقیقت صدای واقعی بتهای مورد ستایششون قلمداد میکنند ! به عبارت دیگه میشه گفت خوانندگان هندوستان یکی از مهجور ترین ، گمنام ترین و مظلوم ترین اقشار دنیای هنر در هندوستان میباشند ! از این نقطه نظر میشه هندوستان رو نقطه مقابل کشوری مثل ایران در نظر گرفت : تو ایران هرکسی که میخواد مشهور بشه ، فوری از خونه ننش قهر میکنه و میره یه آلبوم موسیقی میده تا به شهرت برسه !!! تو هندوستان اما احمقانه ترین و نا صحیح ترین روش برای کسب شهرت رفتن به سمت ترانه و خوانندگیه !! ملت هندوستان از طفولیت آرزوشون اینه که جای آمیتا باچان و دلیپ کومار رو بگیرند !!! تا رویای کسب جایگاه ویجنتی مالا در افکار دخترکان خردسال هندو موج میزنه چه کسی هوس میکنه بره تو استودیو آواز بخونه ؟؟!! رسیدن به افتخار بازیگری ، انتهای خواسته و رویای اغلب مردم هندوستانه . هیچ ابلهی حتی به ذهنش خطور هم نمیکنه که بره توی استودیوهای بسته و خفه ، جون و عمرش رو بذاره و در انتها هم تو غربت و گمنامی از دنیا بره . شاید باور نکنید که بگم حتی خیلی از خواننده های بزرگ هندوستان در انتهای عمرشون با یک چنین سرنوشت سیاه و تلخی رو به رو شدند ...


اما با همه اینها مردم هندوستان خودشون هم خوب نقطه ضعف بزرگ بازیگران مورد علاقشون رو میدونند . بذارید یه دور دیگه مطلب قبلی رو مرور کنیم :


بازیگران بالیوود از نظر مردم هند گاهی جایگاهی فرا زمینی و ماورای بشری دارند ! اونها خوشتیپ هستند ؛ ستاره هستند ؛ مشهور و پولدار هستند ؛ خوب بازی میکنند ؛ خوب میرقصند ولی ... خوب آواز نمیخونند !!! 


اما یه نفر و فقط یه نفر در کل تاریخ بشر بود که کل این معادلات رو برای همیشه به هم زد  :


خوشتیپ بوده خیلی خوشتیپ تر و کاریزماتیک تر و رویایی تر از کل تاریخ سینمای هندوستان ؛ نامی بوده که ستاره و سوپر استار بودن در مقابلش مضحک و احمقانه جلوه میکرده ؛ مشهور و پولدار بوده اونقدری که کل شهرت و پولهای کل بالیوود به اندازه یک سلول از وجودش نمیرسیده ؛ خوب بازی میکرده اونقدر که راج کاپور فقید باید میومد جلوی پاش فرش قرمز پهن میکرد ؛ خوب میرقصید اونقدر که یه بنده خدایی میگفت وقتی پاهاش تکون میخورد میشد رقص خداوند رو در پاهاش دید و خلاصه بر خلاف کل دنیای بالیوود ، حنجره ای داشت که از توش میشد همه آواز کائنات رو یکجا و با هم شنید . این موجود اسمش مایکل جکسون بود ...



حالا فکر کنم فهمیده باشید که معنی مایکل جکسون برای ملت هندوستان چی بود !


احتمالاً الآن دارید فکر میکنید ماجرای ایکان به این قصه ها در مورد هندوستان و بالیوود و آنوپام کر و در انتها مایکل جکسون چه ارتباطی داشته ، اینطور نیست ؟!!


یه چند روزی صبوری کنید که هیجان و سورپرایزی بزرگ در راهه ...


تا بعد ...   


Stay Tuned

! Let's Dance