با خاطرات مایکل جکسون ( روایت Matt Forger از Heal The World Intro )

سلام همراهان همیشگی . روز و روزگارتون فرخنده و خجسته ...


در واپسین روزهای سال 2013 و ایام زیبای کریسمس قرار داریم . روزهایی که همانند خیلی از مناسبتهای تلخ و شیرین دیگه در طول سال ، غم و رنج ِ فقدان وجود نازنین مایکل جکسون کبیر در عالم به وضوح و شدیدتر از هر زمان دیگه ای در قلب عاشقان و دوست دارانش در سراسر گیتی احساس میشه .


به همین دلیل تصمیم گرفتم در این روزهای پایانی سال میلادی ، آخرین نوشته وبلاگم رو به خاطره زیبا و فراموش نشدنی دیگه ای از مایکل جکسون اختصاص بدم ؛ داستانی که حقیقتاً و از اعماق قلبم امیدوارم که بتونه همانند سایر داستانها و حکایتهای زندگی این ابر اسطوره بی تکرار تاریخ بشر ، تاثیر عمیق و ماندگار خودش رو بر روی قلب مخاطبین در سراسر گیتی باقی بذاره ...


داستان امروز ما ، روایتی خاص و به یاد موندنی از Matt Forger ، یکی از دوستان قدیمی و همکاران حرفه ای سلطان پاپ در صنعت موسیقیه ؛ مردی که  در جریان تولید آثار متنوع و زیبایی از کاتالوگ حرفه ای مایکل جکسون به عنوان مهندس ضبط صدا و یا تهیه کننده در کنار مرد یک دستکشه حضور داشته . شاید بشه یکی از مهمترین دستاوردهای دوران طولانی همکاری حرفه ای مایکل جکسون و مت فورجر رو ، آهنگهای با شکوه و بی مانند آلبوم افسانه ای Dangerous در نظر گرفت .



روزهای خوش گذشته های دور ... 


داستان امروز ما در مورد یه آهنگه که به جرات میتونم بگم چهره دنیا رو برای ابد دگرگون نمود :


سمفونی شماره 1 عشق و صلح و بشر دوستی ، آهنگ جاودان Heal The World


مت فورجر داستان خودش رو اینطور آغاز میکنه و میگه :


Heal The World ، یکی از نخستین آهنگهای آلبوم Dangerous بود که نوشته و تکمیل و ضبط گردید . یادم میاد که مایکل جکسون در سال 1989 ، کل ملودی و متن این ترانه رو آماده کرده و کار ضبط اون رو در کنار من و Brad Buxer و سایر اعضای تیم آغاز نموده بود  . سرانجام سخت ترین بخش پروژه از راه رسید : زمانی که مایکل جکسون از من خواست برم و برای بخش آغازین این آهنگ ، صدای کودکانه بچه ها رو در دنیای معصومانشون ضبط کنم . او از من خواسته بود که از بچه ها بخوام که هر چیزی که در ارتباط با جهان ، سیاره زمین و محیط زیست به ذهنشون خطور میکنه رو از نقطه نظر و دیدگاه پاک و وکودکانشون عنوان کرده و من اون اصوات رو ضبط کرده و برای او در استودیو ببرم ! مایکل جکسون میخواست که این بخش خاص ، بدون وجود متن از پیش تعیین شده و کاملاً برنامه ریزی نشده و طبیعی باشه . 



شاید اولش که این درخواست مایکل رو شنیدم ، این کار به نظرم خیلی آسون میومد اما خیلی زود فهمیدم که این کار ، خیلی خیلی سخت تر از اون چیزیه که به ذهنم خطور میکرده . قسم میخورم که من برای برآوردن درخواست MJ مجبور شدم که صدای بیش از 100 کودک رو ضبط کنم و هر بار با نا امیدی ، به سراغ کودک بعدی برم ! من از سر یاس و نا امیدی به هر پدر و مادری که در اطراف خودم میشناختم اطلاع داده بودم تا بچه هاشون رو همراه با خودشون پیش من بیارند ! در انتها ، پس از نتیجه نگرفتن از تمام مصاحبه های قبلیم با این بچه ها ، به سراغ دختر یکی از دوستان همسرم به نام Ashley Farrell رفتم . بعد از اینکه برای نخستین بار در مقابل Ashley قرار گرفتم ، سوالهای خودم رو درباره زمین از او هم پرسیدم و Ashley در پاسخ به پرسش من ، پس از مکثی کوتاه این جمله ها رو به زبون آورد :


We have to think of our children , and our children's children ...


ما باید به فکر کودکانمون باشیم ، و همینطور کودکان ِ کودکانمون ...


جمله های این کودک حقیقتاً صادقانه و بی ریا بود ؛ خالی از هر گونه تظاهر و بدون ذره ای آموزش و هدایت قبلی توسط هیچ موجودی ؛ نمایشی از عمق باور و احساس پاک یک کودک خردسال که فی البداهه بر زبان وی جاری گردیده بود .



من نوار صوتی ضبط شده از جملات Ashley رو مستقیماً به استودیو و پیش مایکل جکسون آورده و نوار رو تحویل وی دادم . مایکل با ذوق و اشتیاق تمام نوار رو گوش کرد و بعد از اتمام جملات Ashley برای چند لحظه به سکوت عمیقی فرو رفت و لبخندی کمرنگ بر روی لبهای او پدیدار شد . دیدن این عکس العمل مایکل بهم فهموند که او احتمالاً از نتیجه کار راضی بوده است . به همین علت از جام بلند شدم و نوار رو برداشتم تا خودم رو برای ویرایش و حذف بخشهایی از صحبتهای Ashley آماده کنم که یک دفعه صدای گریه مایکل جکسون در استودیو بلند شد که با لحنی سرشار از زاری و تضرع به من میگفت :


نه ، نه ، بهش دست نزن ! من میخوام که همش در آغاز آهنگ به همین شکل باقی بمونه ...


مایکل جکسون عاشق اون صفا و صمیمیت و بی ریایی صدای کودک شده بود و این دقیقاً همون چیزی بود که او دلش میخواست بشنوه ؛ پس اینطور شد که صدای Ashley در کنار نام مایکل جکسون و Heal The World به تاریخ پیوست ...



یک سال دیگه هم بدون گرمای وجودت در این سیاره دوار به انتها رسید پدر . یک سال دیگه هم بدون دستهای نوازشگر تو بر سرم گذشت و من همچنان در غیاب تو دارم ادامه میدم ...  


خیلی وقتها دلم خیلی میگیره پدر ... از دنیا و آدمها و ماجراهاش ... کاش هنوزم کنارم بودی و دستهای علی امجی فالوورت رو میگرفتی و راه درست رو بهم نشون میدادی ...

افسوس که سالیان سال از آخرین لحظه دیدار میان من و تو گذشته است ...


تنها ببین و شاهد باش که این جادو و جنون سوزان عاشقی ، حتی دمی پس از سفرت در وجود بی قرارم به خاموشی نگروید . بنگر و شاهد باش که تنها نگاه نگران تو تا ابد تضمین شادکامی و سعادتمندی ابدی و جاودان فردا و فرداهای من است !


کریسمس مبارک مایکل جکسون ! سال نو مبارک ارباب کبیر من !




تا بعد ...


Stay Tuned

! Let's Dance